-
شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۵۳ ب.ظ

ما در ماجرای کربلا با ۹ گروه از انسانها مواجه میشویم که هر کدام از آنها میتواند به تنهایی نماد هر یک از ما انسانهای عصر حاضر باشد.
ما در ماجرای کربلا با ۹ گروه از انسانها مواجه میشویم که هر کدام از آنها میتواند به تنهایی نماد هر یک از ما انسانهای عصر حاضر باشد.
حرکت مختار باعث سرد شدن التهابات ناشی از حادثهی عاشورا شد. این حادثه برای از بین بردن مبنا و اساس کفر و انحراف به وجود آمده بود و این تقابل با از بین رفتن چند شخص فاسق، به نتیجهی خود نمیرسید.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ اکنون باید دید وقتی نام اهلبیت(علیهمالسلام) از فهرست حامیان این ترورها و قتلها حذف شود، چه کسانی به عنوان پشتوانه و پشتیبان، از این اقدامات حمایت کردهاند؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال، باید دید سود چه کسانی در این نوع فعالیتها بوده است؟
باز در اینجا میتوان دست یهود را دید. حرکت مختار باعث سرد شدن التهابات ناشی از حادثهی عاشورا شد. احساسات مردمی که با شنیدن نحوهی قتل طفل شیرخوار سیدالشهدا(علیهالسلام) آزرده شده بود، با خبر نحوهی کشته شدن حرمله تسکین پیدا کرد؛ در حالی که حادثه عاشورا برای از بین بردن مبنا و اساس کفر و انحراف به وجود آمده بود و این تقابل با از بین رفتن چند شخص فاسق، به نتیجهی خود نمیرسید.
علاوه بر اینکه این ترورها موجب خطر بزرگتری را برای جامعه اسلامی شد و آن هرج و مرج در ارکان حکومت و حاکمیت بود.
از زمان رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تا زمان بحث ما، همواره سیرهی ائمه(علیهمالسلام) این بوده است که خان سالاری به وجود نیاید. حضرت امیر(علیهالسلام) در جریان جنگهای رده، هیچ دخالتی نکرد؛ جنگهایی که به دلیل امتناع برخی از شهرها از دادن زکات به غاصبان خلافت به وجود آمده بود.
در جریان جنگ با ایران نیز حضرت امیر(علیهالسلام) در مقام مشورت، خلیفهی دوم را از خارج شدن شهر نهی کرد، زیرا باعث تضعیف حکومت مرکزی میشد.(1)
در زمان امام مجتبی(علیهالسلام) نیز حضرت اگر چه با معاویه در جنگ بود، اما هرگز خوارج مخالف با معاویه را تایید و تقویت نکرد. در جریان حرکتها و قیامهای پس از کربلا نیز حضرت سجاد(علیهالسلام) همین موضع گیری را داشت. ایدهی حضرات معصومین(علیهمالسلام) در این درگیریها، دفع افسد به فاسد بود.
آنها با حفظ اتحاد، دو مقصود را پیگیری میکردند:
1 - صیانت از اصل حکومت اسلامی و جلوگیری از تقویت دشمنان اسلام؛
2 - ثانیا، هنگامی که فرصت حکومت برای اهلبیت(علیهمالسلام) پیش بیاید، ایشان با در دست گرفتن زمام حکومت مرکزی، برای ادامهی کار مشکلی نخواهند داشت. اما در صورتی که هرج و مرج در جامعه به وجود بیاید، کار بسیار دشوار خواهد بود.
انتهای پیام/
منبع: تبار انحراف3(حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب)، جریان شناسی انحرافات تاریخی، از پایان حکومت حضرت امیرمؤمنان(ع) تا پایان قیام مختار، صص180-182(ناشر: کتابستان معرفت.)
پی نوشت؛
1 - الاخبار الطوال، ص134_135
از سوء استفاده کنندگان از نهضت عاشورا و شهادت سیدالشهدا(علیهالسلام) عبدالله بن زبیر در مکه بود. او به شدت از حضور امام(علیهالسلام) در مکه ناراحت و نگران بود و حضور امام حسین(علیهالسلام) در مکه، سنگینترین مردم برای او(اَثقَلَ النَّاسِ عَلَی اِبنِ زُبَیر) محسوب میشد.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ پس از اتمام واقعه عاشورا و حوادث متاثر از آن، که کل بلاد اسلامی را تحتالشعاع خود قرار داد، عدهای در صدد سوءاستفاده از عاشورا و تحولات بعد از آن برآمدند که اشاره به آن جریانات لازم و بخش پایانی مباحث این دوران را تشکیل میدهد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت:
بعد از واقعه عاشورا و تحقق اهداف امام حسین(علیهالسلام) با افشاگری آن حضرت از آغاز نهضت امام(علیهالسلام) تا شهادت ایشان و تداوم آن با فداکاری زینب سلام الله علیها و افشاگری امام سجاد(علیهالسلام) در کوفه، شام و مدینه، گرچه دشمن در رسیدن به اهداف خود ناکام گردید، اما عده ای با سوار شدن بر موج احساسات مردمی ناشی از مظلومیت سیدالشهدا(علیهالسلام) در کربلا، تمام تلاش خود را در رسیدن به قدرت به کار بردند که یکی از آنان عبدالله بن زبیر در مکه و سپس قیام بن عباس از ایران بود که به شرح مختصر آن جریانات و سرانجام آنها در این قسمت میپردازیم:(۱)
عبدالله بن زبیر
از سوء استفاده کنندگان از نهضت عاشورا و شهادت سیدالشهدا(علیهالسلام) عبدالله بن زبیر در مکه بود و چنانچه قبلا اشاره کردیم، او به شدت از حضور امام(علیهالسلام) در مکه ناراحت و نگران بود و حضور امام حسین(علیهالسلام) در مکه، سنگینترین مردم برای او(اَثقَلَ النَّاسِ عَلَی اِبنِ زُبَیر) محسوب میشد و به همین جهت هم او، خوشحال ترین مردم در زمان خروج امام حسین(علیهالسلام) از مکه بود، زیرا تا زمانی که امام(علیهالسلام) در مکه حضور داشتند، کسی به ابن زبیر چندان اعتنایی نداشت، اما با شنیدن خبر شهادت امام حسین(علیهالسلام) در کربلا، نقاب نفاق به چهره زد و به یکی از مدعیان خونخواهی خون سیدالشهدا(علیهالسلام) تبدیل شد و اعلام کرد که حسین بن علی(علیهالسلام) مظلوم کشته شده است.
البته این اظهارات او به این معنا نیست که ادعا داشته باشد که به خونخواهی امام(علیهالسلام)، قصد قیام یا شورش بر ضد یزید را دارد، بلکه با طرح مظلومیت امام(علیهالسلام) مرتب در مکه القا می کرد امام حسین(علیهالسلام) مظلوم کشته شده است و او هم به سبب یاری نرساندن به امام(علیهالسلام)، به شدت پشیمان است و در ظاهر هم مرتب خود را سرزنش می کرد که چرا برای یاری حضرت(علیهالسلام) اقدامی نکرد و چرا برای یاری ایشان به کربلا نرفت؟ او از همین مسئله برای اعتراض به یزید استفاده کرد و به گونهای مدعیانه رفتار نمود که افراد با شنیدن اخبار کربلا و جنایتی که یزید مرتکب شده بود، فکر کنند که تنها مدعی اوست و به او بپیوندند تا بر ضد یزید قیام نمایند، زیرا در مکه، کسی جز عبدالله بن زبیر، فرزند زبیر و صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله، مدعی مظلومیت سیدالشهداء(علیهالسلام) نبود که در بین مردم هم صاحب جایگاه بلندی داشت. این بهترین فرصت برای او بود که با سوء استفاده از موقعیت به دست آمده، با بیرون کردن حاکم مکه، بر آن شهر مسلط شود و بعد هم به همین بهانه، مدینه و سپس کوفه و بسته را هم به تصرف خود در می آورد و در نهایت هم بر کل منطقه عظیم عراق و حجاز و یمن حاکم شود.
از دیگر سو استفاده کنندگان از واقعه عاشورا، بنی عباس و قیام آنان از ایران بود که در آینده و در جای خود به آن خواهیم پرداخت.(۲)
انتهای پیام/
منبع: کتاب ثاقب جلد1، نگاهی تحلیلی به تاریخ صدر اسلام، مؤلف حجتالاسلام والمسلمین طائب، تحقیق و نگارش محمدمهدی حامدی، چاپ اول سال 95، انتشارات رشید، صص 152-154
پی نوشت؛
1 – به شرح مفصل جریانات و تحولات سیاسی اجتماعی دوران امام سجاد، امام باقر، و امام صادق(علیهمالسلام) در کتاب ثاقب دو پرداخته شده است.
2 - شرح و تفصیل آن را میتوان در کتاب ثاقب ۲ را مشاهده کرد.
پرسش شما: آیا مختار، منتقم خون سیدالشهدا(علیهالسلام) است؟
پاسخ استاد: عاشورا نقطهی اوجی در تاریخ به حساب میآید؛ نقطهای تاریخی که پس از آن، خطوط حق و باطل بسیاری از آن بهره برده و میبرند. عاشورا، اصلیترین و مشخصترین نماد حق طلبی و حق خواهی بود.
حق طلبی، آرمانی فطری است که مردم آن را میپذیرند و برای آن هزینه میدهند؛ حتی حکومتهای باطل نیز برای استفاده از قدرت جمعی از این میل طبیعی سوء استفاده میکنند.
عبدالله بن زبیر با شعار یا لثارات الحسین، مردم را برای تصرف مدینه تحریک کرد. بنی عباس با همین شعار به حکومت رسید.
به نظر میرسد محمد حنفیه هم به دنبال سوء استفاده از این شعار است. او میخواهد با ثبت عنوان خون خواهی سیدالشهدا(علیهالسلام) برای خودش، زمینههای موقعیت اجتماعی را فراهم کند.
گذشته از مطالبی که بیان شد، باید به این اعتقاد نیز توجه داشت که شیعه منتقم خون سیدالشهدا(علیهالسلام) را، حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجهالشریف» میداند، نه مختار.
بنابراین، مختار نه منتقم خون اهلبیت(علیهمالسلام) بوده و نه مورد حمایت ایشان و نسبت دادن این قتلها به حضرت سجاد(علیهالسلام) به واسطهی برخی از روایتهای ضعیف، نادرست است.
همان طور که در جریان قتل خلیفهی دوم نیز نارضایتی حضرت امیر(علیهالسلام) از این کار مسلم است.
حضرت علی(علیهالسلام) طوری فضا رو پیش برده بود که دشمن درجه یک او اعتراف کرد که: «لولا علی لهلک عمر»(1). اما ترور خلیفهی دوم همهی کارها را خراب کرد.
علاوه بر این، در اسلام از ترور نهی شده، زیرا در این موارد، ترور به معنای از بین بردن آبرومندانهی یک بی آبرو است.
انتهای پیام/
منبع: منبع: تبار انحراف3(حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب)، جریان شناسی انحرافات تاریخی، از پایان حکومت حضرت امیرمؤمنان(ع) تا پایان قیام مختار، صص179-180(ناشر: کتابستان معرفت.)
پی نوشت؛
1_ الکافی، ج7، صص423_424؛ الاستیعاب، ج3، صص1102_1103؛ بحارالانوار، ج10، ص231
پرسش شما: عزاداریهای مداوم حضرت امالبنین(س) پس از واقعه عاشورا چه تأثیری داشت؟
پاسخ استاد: مردم مدینه شروع به ضجه و گریه کردند. امام سجاد(علیهالسلام) نگذاشت گریه تعطیل شود؛ ازجمله، مأموریت گریه برای(شهدای کربلا) توسط زنها بود.
شاید یکی از عللی که جناب امالبنین را بههمراه خود به کربلا نبردند، این بود که مأموریت بعدی روی دوش او باشد.
در تاریخ نقل شده است که امالبنین در دو جا اقامه عزا میکرد: یکی در بقیع و یکی در خروجی راه مدینه به سمت عراق که خیمه زده و گریه و عزاداری میکرد.
کاروآنهایی که از آنجا عبور میکردند، با صدای گریه او توقف میکردند. حتی گفته شده گاهی که مروان حَکَم برای بررسی اوضاع میآمد، پشت خیمه امالبنین میایستاد و گریهاش میگرفت.
البته این را بدانید که امالبنین برای فرزندانش روضهخوانی نمیکرد؛ بلکه برای امام حسین(علیهالسلام) روضه میخواند.
به او میگفتند: خودت 4 پسر از دست دادی! پاسخ میداد: همگی آنها بهفدای حسین(علیهالسلام). مرتب حسین حسین میکرد؛ یعنی حسین(علیهالسلام) باید زنده بماند.
حضرت زینب(س) و امکلثوم(س) و بقیه زنان بنیهاشم هم اگرچه گریه میکردند، اما آن گریهای که خیلی مشهور شد، گریه امالبنین بود.
انتهای پیام/
منبع: جلسه پنجاه و پنجم تاریخ تطبیقی استاد طائب(1395/10/08)
جامعه اسلامی پس از واقعه عاشورا آماده سقوط هست. لذا اگر کسی در این برهه، طرح بههم ریختن و آشوب درست کردن و هموار کردن راه برای دولت روم را - که بیاید و اینجاها را تصرف کند - ملاحظه کند، نقش امام سجاد(ع) را بعد از امام حسین(ع) خواهد فهمید که ایشان چه خدمتی کردند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ پس از اتمام حادثه عاشورا و بازگشت اسرا به مدینه، بایستی 3 نقطه تحول در جامعه آن روز را مورد مطالعه قرار داد: 1. مدینه که محل استقرار بازماندگان است؛ 2. شام که در بهت اقدام یزید به سر میبرد؛ 3. کوفه که برخی از شیعیان ناب، در آنجا با مسلمبنعقیل همکاری کرده و دستگیر شده و در زندان عبیدالله بودند.
وضعیت شهر مدینه پس از حادثه عاشورا
مدینه با ورود اسرا و استقرار آنها در شهر، از همان لحظه ورود حالت عزا به خودش گرفت. بنیهاشم، محلهای شناختهشده در جنب مسجدالنبی داشتند و هم اهالی مدینه و هم مسافران، آن محله را میشناختند.
شاید بتوان گفت شناختی که مردم در آن برهه از محله بنیهاشم داشتند، قبلا راجع به خانه علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلاماللهعلیها) این شناخت و حساسیت را نداشتند؛ چون علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلاماللهعلیها) دو نفر بودند و اگر در مسجد یک صحبتی انجام میگرفت، تمام میشد و به محلههای دیگر سرایت نمیکرد، اما الآن یک محله است و با محلههای دیگر، روابط تجاری و فامیلی دارند.
وضعیت شهر کوفه پس از حادثه عاشورا
در کوفه عبیداللهبنزیاد چنگال خونریزی را قوی میکند و بهدلیل اینکه هم جوان است و هم دارای خبث باطن بود و هم طهارت در ولادت ندارد(1) و از طرفی، از نسلی هست که مورد لعن قرار گرفته(2)، لذا اختناق را در آن شهر زیاد کرد.
این را بدانید که به هر میزان اختناق بالا رود، حرکتهای زیرزمینی هم اضافه خواهد شد؛ چون خود اختناق(صرفنظر از هر چیزی) مخالفآفرین است؛ یعنی همینکه نگذارند کسی حرف بزند، خود همین باعث نارضایتی میشود.
یقینا تعداد شیعیانی که در کوفه حضرت را بهعنوان امام قبول داشتند، بیشتر از کسانی بودند که در مدینه آن حضرت را قبول میکردند. کسانی که حضرت را بهعنوان امام قبول داشتند، در کوفه مانده و جایی نرفته بودند؛ اشخاصی مثل هانیبنعروة، میثم تمار و... .
وضعیت شهر شام پس از حادثه عاشورا
وضعیت بیسر و سامان شام که بهخاطر واقعه عاشورا ایجاد شده بود، نتوانست با مرگ یزید سامان پیدا کند؛ چون در شام هیچ تمایلی به آل ابیسفیان نبود. فرزند یزید که معاویه نام داشت، خیلی زرنگ بود(3) و فهمید که این حکومت، سر و سامان نمیگیرد؛ درنتیجه، حکومت را رها کرد و مروان حکومت را به دست گرفت(4).
با این وضعیت، شام بههم ریخت و وقتی حصینبننمیر هم فهمید که یزید مرده است، از مکه عقبنشینی نمود و عبداللهبنزبیر در آنجا اعلام خلافت کرد. به این ترتیب، در آن برهه، یک قدرت در کوفه بود(عبیدالله)؛ یک قدرت در شام(مروان) و قدرت دیگر هم در مکه(عبداللهبنزبیر).(1)
نقش امام سجاد(ع) در پیشگیری از حمله دولت روم به بلاد اسلامی
با وصل شدن این اجزا به هم، متوجه میشویم این مجموعه جغرافیایی که به نام اسلام است، آماده سقوط هست. لذا اگر کسی در این برهه، طرح بههم ریختن و آشوب درست کردن و هموار کردن راه برای دولت روم را - که بیاید و اینجاها را تصرف کند - ملاحظه کند، نقش امام سجاد(ع) را بعد از امام حسین(ع) خواهد فهمید که ایشان چه خدمتی کردند.
قطعا هدف جریان ناامنی که به وجود آمده بود، از بین بردن امام سجاد(ع) بود و ملاحظه میکنیم که حضرت در جریان مدینه به گونهای عمل کردند که تأیید هیچیک از طرفین نیست. حضرت در این جریان به شهادت نمیرسند؛ در حالی که اگر یکی از طرفین را تأیید کرده بودند، به شهادت میرسیدند؛ یعنی اگر حضرت جریان تحرک مدینه(عبداللهبنحنظله) علیه یزید را تأیید میکردند، مُسلمبنعقبه حضرت را به شهادت میرساند و اگر مسلمبنعقبه را تأیید میکردند، آلزبیر حضرت را شهید میکردند؛ چون آنها بعدا به قدرت رسیدند و به خونخواهی اهالی مدینه، حضرت را میکشتند.(2)
انتهای پیام/
منابع؛
1 - جلسه پنجاه و ششم تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب(1395/10/15)
2 - جلسه پنجاه و هفتم تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب(1395/10/22)
پی نوشت؛
1 - امام حسین(علیهالسلام) درباره این شخص فرمود که «وَ إنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ تَرَکَنِی بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّة»(احتجاج، ج2، ص300). «دعی» یعنی کسی که با نام غیر پدرش خوانده شده است؛ بنابراین، وقتی میگویند عبیداللهبنزیاد، این عبیدالله فرزند زیاد نیست.
2 - سه خاندان هست که بر مورد لعن قرار گرفتن آنها خیلی تأکید شده است: آل ابیسفیان، آل زیاد و آل مروان. در قرآن، نسل ملعون، بنیاسرائیل است: «لُعِنَ الذین کفروا مِن بنیاسرائیل علی لسان داودَ و عیسی بنِ مریمَ»(مائده/78). این سه خاندان هم در کنار بنیاسرائیل قرار گرفتهاند که معلوم میشود مانند کفار بنیاسرائیل میخواهند بهصورت ریشهای اسلام را بزنند.
3 - اینکه میگویند آدم خوبی بود، سخن درستی نیست.
4 - مروان بیش از شش ماه ریاست نکرد و همسر یزید که به مروان کمک کرده بود تا رئیس شود، درواقع میخواست زمینه را برای حکومت فرزند دیگر یزید یعنی خالد فراهم کند. وقتی همسر یزید متوجه شد که مروان نمیخواهد حکومت را به خالد بدهد، به غلامان دستور داد او را داخل یک گونی انداخته و آنقدر با چوب زدند تا مرد.
در جنگ جمل، حضرت علی(علیهالسلام) به مروان گفت: اینقدر آتش جنگ را شعلهور نکن؛ من که میدانم تو دنبال ریاست هستی. این را بدان که بالأخره به ریاست میرسی، اما بهاندازه آبی که از دهان سگ میریزد و او زبانش را بیرون میآورد تا دور دهانش بچرخاند، حکومت میکنی!
پرسش شما: دلیل عزت و محبوبیت جهانی سیدالشهدا(ع) چیست؟
پاسخ استاد: این را بدانید که اگر حرکت، بههنگام بود، کمترین تلفات را میدهد و اثر صددرصدی میگذارد، ولی اگر نابههنگام بود، تلفات صددرصدی میدهد و هیچ اثری هم ندارد. امام حسین(علیهالسلام) به آنها گفت بیعت نکنید، ولی آنها به حضرت گفتند که اگر بیعت نکنی، ذلیل و خوار میشوی؛ مگر چقدر نیرو داری؟! آیا با این یزیدی که کنارههای حکومت او تا نیمی از ایران رفته، میخواهی مقابله کنی؟!
حضرت از مدینه رفتند. ایشان چند شهید داد؟ هفتادوسه نفر. اما امام حسین(علیهالسلام) کجا و ذلت کجا؟! این مدینه برای امام حسین(علیهالسلام) گریه میکرد. عبداللهبنزبیر در فضای تبلیغات امام حسین(علیهالسلام) قیام کرد.
حتی یزید در شام که مرکز حکومتش بود، رسما گفت: خدا لعنت کند عبیدالله را؛ من نگفته بودم که این کار را بکند. کاروان اسرا هم از شام به بعد، با عزت برگشت. حتی تا الآن، امام حسین(علیهالسلام) عزیزترین انسان روی کره زمین است.
چقدر مسیحی و بودایی و اهل سنت، امام حسین(علیهالسلام) را دوست دارند و عاشق ایشان هستند! مسیحیها شاید خیلی برای پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ارادت نداشته باشند، ولی نسبت به امام حسین(علیهالسلام) ارادت ویژهای دارند.
به هر حال، حرکت امام حسین(علیهالسلام) بهجا بود؛ اما مدینهایها ولو حرکت کرده و دههزار نفر هم کشته دادند، ولی ذلتشان تا بهآنجا پیش رفت که روی پیشانی آنها حک شد: «هذا عبد لیزید»؛ چون قیامشان بههنگام نبود.
انتهای پیام/
منبع: جلسه پنجاه و ششم تاریخ تطبیقی استاد طائب(1395/10/15)
پس از اتمام حادثه عاشورا و بازگشت اسرا به مدینه، بایستی 3 نقطه تحول در جامعه آن روز را مورد مطالعه قرار داد؛ 1. مدینه که محل استقرار بازماندگان است؛ 2. شام که در بهت اقدام یزید به سر میبرد؛ 3. کوفه که برخی از شیعیان ناب، در آنجا با مسلمبنعقیل همکاری کرده و دستگیر شده و در زندان عبیدالله بودند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ پس از اتمام حادثه عاشورا و بازگشت اسرا به مدینه، بایستی 3 نقطه تحول در جامعه آن روز را مورد مطالعه قرار داد؛ 1. مدینه که محل استقرار بازماندگان است؛ 2. شام که در بهت اقدام یزید به سر میبرد؛ 3. کوفه که برخی از شیعیان ناب، در آنجا با مسلمبنعقیل همکاری کرده و دستگیر شده و در زندان عبیدالله بودند.
وضعیت شهر مدینه پس از حادثه عاشورا
مدینه با ورود اسرا و استقرار آنها در شهر، از همان لحظه ورود حالت عزا به خودش گرفت. بنیهاشم، محلهای شناختهشده در جنب مسجدالنبی داشتند و هم اهالی مدینه و هم مسافران، آن محله را میشناختند.
شاید بتوان گفت شناختی که مردم در آن برهه از محله بنیهاشم داشتند، قبلا راجع به خانه علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلاماللهعلیها) این شناخت و حساسیت را نداشتند؛ چون علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلاماللهعلیها) دو نفر بودند و اگر در مسجد یک صحبتی انجام میگرفت، تمام میشد و به محلههای دیگر سرایت نمیکرد.
اما الآن یک محله است و با محلههای دیگر، روابط تجاری و فامیلی دارند. در زمان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) ارتباطی بین علیبنابیطالب(علیهالسلام) و کاسبهای مدینه نمیبینیم؛ ولی در زمان امام حسین(علیهالسلام) وقتی آن تاجر ورشکست شد، به درب خانه حضرت آمده و تقاضای کمک میکند و این نشان میدهد که روابط درون شهر و مردم با این محله، خیلی عمیقتر شده است.
وضعیت شهر شام پس از حادثه عاشورا
مسافرانی که برای حج و عمره میآمدند، با ورود به مدینه متوجه میشوند که این شهر عزادار است و بنابراین، از شام هم هرکس که برای زیارت یا عمره میآید، وقتی برمیگردد، آن چیزی که از مدینه برای شام سوغاتی میبرد، عزاداری اهل مدینه است.
شوک و بهتی که امام سجاد(علیهالسلام) و حضرت زینب(سلاماللهعلیها) به شام وارد کرده بودند - طوریکه یزید دو بار مجبور شد بگوید خدا ابنمرجانه را لعنت کند؛ من به او نگفته بودم که این کار را انجام دهد - و از طرفی دیگر اخبار ارسالی از مدینه، یک حالت التهابی در شام ایجاد کرد و این شهر از آن استقراری که در زمان معاویه به خود گرفته بود، افول کرد.
وضعیت شهر کوفه پس از حادثه عاشورا
در کوفه عبیداللهبنزیاد چنگال خونریزی را قوی میکند و بهدلیل اینکه هم جوان است و هم دارای خبث باطن بود و هم طهارت در ولادت ندارد(1) و از طرفی، از نسلی هست که مورد لعن قرار گرفته(2)، لذا اختناق را در آن شهر زیاد کرد.
این را بدانید که به هر میزان اختناق بالا رود، حرکتهای زیرزمینی هم اضافه خواهد شد؛ چون خود اختناق(صرفنظر از هر چیزی) مخالفآفرین است؛ یعنی همینکه نگذارند کسی حرف بزند، خود همین باعث نارضایتی میشود.
یقینا تعداد شیعیانی که در کوفه حضرت را بهعنوان امام قبول داشتند، بیشتر از کسانی بودند که در مدینه آن حضرت را قبول میکردند. کسانی که حضرت را بهعنوان امام قبول داشتند، در کوفه مانده و جایی نرفته بودند؛ اشخاصی مثل هانیبنعروة، میثم تمار و... .
در مورد میثم سؤال میشود که چه زمانی ایشان را شهید کردند؟ جواب این است که ایشان قطعا در دورانی که عبیدالله در کوفه حکومت میکرد، به شهادت رسید؛ اما اینکه قبل از ورود امام حسین(ع) به کربلا بود یا بعد از واقعه عاشورا، اختلاف وجود دارد. البته تقریبا نظرها بر این است که ایشان بعد از واقعه عاشورا به شهادت رسید.
میثم ایرانی است و عرب نیست و قبلا برده بوده و بعد از آزاد شدن، خرمافروش شد و صاحبالسّر بود. چند نفر صاحبالسّر بودند و مأموریت داشتند که بعداً آن سِر را اظهار کنند؛ منجمله میثم تمار، رُشید هَجَری، هانی و... . شهادت این بزرگان، التهاب کوفه را بالا میبَرَد و عبیدالله هم مرتب سرکوب میکند.
انتهای پیام/
منبع: جلسه پنجاه و ششم تاریخ تطبیقی استاد طائب(1395/10/15)
پی نوشت؛
(1). امام حسین(ع) درباره این شخص فرمود که «وَ إنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ تَرَکَنِی بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّة»(احتجاج، ج2، ص300). «دعی» یعنی کسی که با نام غیر پدرش خوانده شده است؛ بنابراین، وقتی میگویند عبیداللهبنزیاد، این عبیدالله فرزند زیاد نیست.
(2). سه خاندان هست که بر مورد لعن قرار گرفتن آنها خیلی تأکید شده است: آل ابیسفیان، آل زیاد و آل مروان. در قرآن، نسل ملعون، بنیاسرائیل است: «لُعِنَ الذین کفروا مِن بنیاسرائیل علی لسان داودَ و عیسی بنِ مریمَ»(مائده/78). این سه خاندان هم در کنار بنیاسرائیل قرار گرفتهاند که معلوم میشود مانند کفار بنیاسرائیل میخواهند بهصورت ریشهای اسلام را بزنند.
باید دید رفتار مختار چه میزان با این موازین و ملاکها تطابق دارد؟ یا باید آنچه درباره قتل عام مختار نقل شده و مورد مدح قرار گرفته است، رد کنیم که در این صورت مثل گذشته شخصیت مختار برای ما مجهول باقی خواهد ماند و یا اینکه عملکرد مختار را رد کنیم و این رفتار او را غیر مطابق با ملاکات و مبانی شرع بدانیم.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ جریانات زیادی از نام عاشورا برای مقاصد خود استفاده و یا به تعبیر بهتر سوء استفاده کردند، عبدالله بن زبیر با نام خون خواهی سیدالشهدا(علیهالسلام) تا ۱۰ سال حکومت کرد، شخص دیگری که با شعار یا لثارات الحسین قیام کرد مختار بود.
برای تحلیل دقیق حرکت مختار ابتدا باید شخصیت او را بررسی کرد. مجموعه روایتهایی که درباره شخصیت مختار وجود دارد از نظر سندی دارای اشکال است. در این میان روایتی وجود دارد که آیت الله خویی از آن به عنوان صحیحه یاد کرده است.
این روایت از حضرت باقر(علیهالسلام) نقل شده است و در آن شیعیان از لعن و دشنام به مختار نهی شدهاند. برخی با استفاده از این روایت شخصیت مختار را مثبت تلقی کردهاند؛ در حالی که به تعلیلی که در روایت ذکر شده است، توجهی نداشته اند.
حضرت در این روایت میفرمایند مختار را لعن نکنید(لاتسبوا المختار) چرا که او قاتل قاتلان ما و طالب خون ماست.(1) حضرت در این روایت شیعیان آن زمان را از لعن و سب مختار نهی فرمودهاند نه اینکه به آنها امر بفرمایند که ایشان را دعا کرده یا برای او طلب مغفرت کنید.
اولاً، باید دید چرا شیعه مختار را سب میکرده است؟ اینکه شیعیان مختار را لعن میکرده و دشنام میدادهاند، باید دلیلی داشته باشد، زیرا سابقه نداشته است که شیعیان شیعهی دیگری را سب کنند و کار به جایی برسد که ائمه(علیهمالسلام) از این کار نهی کنند.
ثانیاً، آیا میتوان این نهی از لعن را دلیل بر صالح بودن مختار دانست؟ به نظر میرسد جواب منفی است. زیرا در خود روایت دلیل این نهی آمده است و حضرت میفرماید: او را لعن نکنید زیرا او قاتل قاتلان ماست.
نهی از لعن و سب مختار برای این است که او قاتل دژخیمان صحنه کربلا بوده است و اگر شیعیان او را لعن کنند این طور به نظر میرسد که این اقدام نادرست بوده است و به نحوی قاتلان سیدالشهدا(علیهالسلام) مورد تایید قرار میگیرند؛ بنابراین روایت به دنبال مدح مختار نیست بلکه صرفاً ذم کردن او را نهی کرده است، زیرا منتهی به ذم شهیدان کربلا خواهد شد.
مشروعیت قیام مختار
مطلب دیگری که باید درباره مختار بررسی شود این است که آیا شکل حرکت او مورد تایید ائمه(علیهمالسلام) بوده است یا خیر؟ اصولاً مدل کار مختار میتوانست مورد تایید ائمه(علیهمالسلام) باشد؟ این تایید به معنای تایید دین اسلام است، زیرا اسلام بدون پیامبر و امام اسلام نیست و خارج از روش و الگوی معصومین، دین به حساب نمیآید، بلکه کفر است.
حال باید دید رفتار مختار مورد تایید اسلام و اهل بیت(علیهمالسلام) بوده یا خیر؟ آیا ائمه(علیهمالسلام) رضایت داشتند که قاتلان سیدالشهدا(علیهالسلام) در دیگ آب جوش انداخته شوند؟ آیا ایشان راضی بودند که دشمنانشان پس از قتل، مثله شوند؟ آیا این از نظر شرعی جایز است؟
وقتی به اسلام رجوع میکنیم میبینیم که از این کارها نهی شده است. حضرت امیر(علیهالسلام) در جریان جنگ خندق پس از اینکه عمرو بن عبدود به حضرت جسارت کرد، از روی سینه او برخاست، کمیقدم زد و بعد بازگشت و کار را تمام کرد.(2)
محال است کسی که در هرچه مینگرد قبل و حین و بعد از آن خدا را میبیند از رفتار سبک سرانهی عمرو برای غیر خدا عصبانی شود. او میخواهد به ما بفهماند که در این مکتب انتقام شخصی وجود ندارد و هر چه هست برای خداست.
در جریان وصیت به امام مجتبی(علیهالسلام) درباره ابن ملجم نیز حضرت به دنبال القای این نکته است. حضرت مجتبی(علیهالسلام) امام است و میداند که حد ابن ملجم چه مقدار است، اما باز حضرت برای توجه ما امام حسن(علیهالسلام) را مورد خطاب قرار میدهد که در مقابل یک ضربه، باید ابن ملجم را یک ضربه حد بزند.
اکنون باید دید رفتار مختار چه میزان با این موازین و ملاکها تطابق دارد؟ یا باید آنچه درباره قتل عام مختار نقل شده و مورد مدح قرار گرفته است، رد کنیم که در این صورت مثل گذشته شخصیت مختار برای ما مجهول باقی خواهد ماند و یا اینکه عملکرد مختار را رد کنیم و این رفتار او را غیر مطابق با ملاکات و مبانی شرع بدانیم.
انتهای پیام/
منبع: تبار انحراف 3، پژوهشی در جریان شناسی انحرافات تاریخی، زیر نظر استاد حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، محققان ابراهیم ارجینی و محمدحسین فروغی، انتشارات کتابستان معرفت، چاپ اول 1394، ص173-176
پی نوشت؛
1 – اختیار معرفت الرجال، ج1، ص340؛ بحارالانوار، ج45، ص343
2 – مناقب آل ابی طالب، ج1، ص381؛ الفخری، ص49؛ بحارالانوار، ج41، ص50-51
در حرکت امام حسین(علیهالسلام) نقطه شکست وجود ندارد و همه حرکت پیروز است؛ چون آنچه که حضرت میخواست، تحقق پیدا کرد و آن، جلوگیری از هدم اسلام بود. و به همین جهت هم، تمام حرکتهای حضرت معنا دارد.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ امام حسین(علیهالسلام) برای حکومت خروج کردند، اما نه برای حکومت در آن زمان؛ چون تحقق حکومت در آن زمان مُحال بود. امام حسین(علیهالسلام) نسبت به امام حسن(علیهالسلام) از حکومت دورتر بودند؛ چون حکومت موجود تحویل امام حسن(علیهالسلام) شد.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در کوفه حاکم بودند و آن حکومت تحویل امام حسن(علیهالسلام) شد، ولی حکومت موجود، قابل نگهداری نبود و وقتی معاویه حکومت را بهطور مطلق گرفت، بلایی بر جامعه اسلامی وارد و ویروسی به آن تزریق کرد که در حال مرگ افتاده بود؛ عاد الاسلام کیوم أوله.
یوم اول، مکه بود؛ یعنی پیامبر(ص) بود و حضرت علی(علیهالسلام) و خدیجه(س). امام حسین(علیهالسلام) میخواهد این بدن در حال مرگ را احیا و زنده کند که وقتی احیا شد، این ریلِ جامعه را به حکومت جهانی برساند؛ آن چیزی که در زمان خود حضرت رسول(ص) هم اتفاق نیفتاده بود.
«هو الذی أرسل رسولَه بالهُدی و دینِ الحق لِیُظهِرَه علی الدینِ کلِّه»(توبه/33) و این در زمان پیامبر(ص) تحقق پیدا نکرد و قرآن هم دروغ نمیگوید و این، کلام حق است. پیامبر اکرم(ص) هم دنبال این حکومت بودند، اما نه در زمان خودشان.
امام حسین(علیهالسلام) به دنبال شیعهسازی بود
حکومت حقه جعفریه زمانی تشکیل میشود که امامالمسلمین به اندازه ایجاد، ماندن و ادامه، شیعه داشته باشد. حرکت امام حسین(علیهالسلام) به دنبال این شیعهسازی بود و این شیعهسازی در فضای شکست یزید حاصل میشود والا اگر یزید در کار خودش موفق بشود، آن فضا از بین میرود.
این شیعهسازی ناب در فضایی شکل میگیرد که اسلام اهل سنت(یعنی حداقلی) باقی بماند. و لذا از امام حسین(علیهالسلام) در حرکتِ بعد از معاویه چند نوشتار بیشتر نیست. قویترین آنها که مانده، آن چیزی است که بهعنوان وصیت به محمدبنحنفیه یا عبداللهبنعباس گفتند: من برای ایجاد شرارت خروج نکردم؛ بلکه برای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدم قیام کردم. «... و أسیرَ بسیرة جدی»(بحار الأنوار، ج44، ص329)؛
سیره رسول خدا(ص) این بود که در مکه فردا وحیدا قیام کرد: «إنما أعظکم بواحدة أن تقوموا لله مَثنَی و فُرادی»(سبأ/46). این جملات را امام حسین(علیهالسلام) به کسانی گفت که حضرت را نصیحت کرده و میگفتند: نیرو نداری؛ تنهایی این کار را نکن. حضرت فرمودند: «... و أسیرَ بسیرة جدی و أبی»؛ پدرم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نیرو نداشت، ولی مقاومت کرد.
حرکت حسابشده امام حسین(علیهالسلام)
در حرکت امام حسین(علیهالسلام) نقطه شکست وجود ندارد و همه حرکت پیروز است؛ چون آنچه که حضرت میخواست، تحقق پیدا کرد و آن، جلوگیری از هدم اسلام بود. و به همین جهت هم، تمام حرکتهای حضرت معنا دارد.
قبلا بیان شد که حضرت، اسیر تحرکات پیرامونی خودشان نبودند؛ بلکه حرکتهای پیرامونی خودشان را مدیریت کرده و همراه خودشان میکشاندند. حرکت حضرت از مدینه، چه از لحاظ زمانی و چه از نظر خصوصیات دیگر، حسابشده است. رسانه و بلندگو و تریبون در اختیار حضرت نبود.
آن زمان رسانهها ائمه جمعه بودند(1)، در حالی که هیچ تریبون نماز جمعهای در دست امام حسین(علیهالسلام) نبود؛ همگی در دست یزید بود. پس گسترش حرکت امام حسین(علیهالسلام) در این بین چگونه صورت میگرفت؟ چه اتفاقی افتاد که همه مردم فهمیدند حضرت چه میخواهند؟
مدل حرکت امام حسین(علیهالسلام) بود که به مردم فهماند. اکثرا زمان حرکت امام حسین(علیهالسلام) از مدینه به مکه را 28 رجب اعلام کردهاند. ماههای رجب، شعبان و رمضان موسم عمره است. افضل العمره این سه ماه است و این فضیلت فقط از نظر شیعه نیست؛ بلکه بیش از شیعه، اهل سنت روی آن تأکید دارند.
در ماه مبارک رمضان، شهر مکه در مراسم عمره از مراسم تمتع شلوغتر است؛ به این دلیل که در زمان حج تمتع، حجاج میآیند، اما همینکه آمدند، سریع میروند؛ یعنی وقتی شخصی طواف عمره را انجام داد، نمیماند و به منا میرود؛ اما در عمره رمضانیه جایی ندارند که بروند. وقتی به مکه میآیند، قصد 10 روز میکنند و همه میمانند. لذا جماعت شهر مکه در ایام عمره رمضانیه، به دو میلیون و نیم تا سه میلیون میرسد؛ در حالی که در زمان تمتع، مکه جمعیت دو میلیونی هم ندارد.
امام حسین(علیهالسلام) حرکت خودشان را در ماه رجب شروع کردند و مسیر را خیلی آرامآرام طی میکنند و عجله ندارند. این قافلهها و کاروانها یک نوع رسانه است. حضرت در شلوغترین فصل عمره به مکه آمده و از منبر مسجدالحرام استفاده میکنند. بهمحض اینکه به مردم گفته شد نوه رسول خدا(ص) آمده است، همه چشمها خیره و همه گوشها باز میشود و حضرت شروع به صحبت کردن میکنند.
انتهای پیام/
منبع: جلسه پنجاه و چهارم تاریخ تطبیقی استاد طائب(1395/10/01)
پی نوشت؛
1 - رسانه پیامبر(ص) هم نماز جمعه بود. یوم الجمعه همه جمع میشدند و کلام حضرت را میشنیدند. اگر احیانا حضرت میخواستند مطلبی را در غیر زمان خود بیان کنند، بالای مناره اذان میگفتند و همه میفهمیدند یک امر اضطراری رخ داده و باید جمع شوند.