-
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۱ ب.ظ

پایگاه تاریخ تطبیقی؛ سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ششمین نشست «شورای راهبردی مبارزه هوشمند با صهیونیسم» با موضوع «جنگ اقتصادی صهیونیسم جهانی با جمهوری اسلامی ایران»:
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ششمین نشست «شورای راهبردی مبارزه هوشمند با صهیونیسم» با موضوع «جنگ اقتصادی صهیونیسم جهانی با جمهوری اسلامی ایران»:
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در نخستین دوره علمی آموزشی صهیونیسمشناسی که در تاریخ 1397/04/20 در شهر مقدس قم برگزار شد، به بررسی «ابعاد تاریخی صهیونیسم»، «اوضاع سیاسی امروز رژیم صهیونیستی» و... پرداخت.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در نخستین دوره علمی آموزشی صهیونیسمشناسی که در تاریخ 1397/04/20 در شهر مقدس قم برگزار شد، به بررسی «ابعاد تاریخی صهیونیسم»، «اوضاع سیاسی امروز رژیم صهیونیستی» و... پرداخت.
حضرات آیات مکارم شیرازی، نوری همدانی و علوی گرگانی در پاسخهای جداگانه به استفتایی درباره عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی پاسخ دادند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ چندی پیش خبر عادی سازی روابط امارات با رژیم صهیونیستی در مجامع بینالمللی مطرح شد. پس از رسمی شدن این موضوع کشورها به ویژه کشورهای اسلامی به سه گروه تقسیم شدند؛ 1 – این کار را تقبیح و به شدت نسبت به آن انتقاد کردند. 2 – از این عمل حمایت کرده و خود نیز این مسیر را ادامه دادند و 3 – در برابر این اقدام سکوت کردند.
مقامات جمهوری اسلامی ایران نیز در پیامهایی ضمن تقبیح و انتقاد شدید نسبت به عادی سازی روابط امارات با رژیم صهیونیستی، هشدارهای قاطعی را به امارات و اسرائیل ارسال کردند. در این میان مراجع معظم تقلید، علما و روحانیون نیز موضعگیری قاطعی داشتند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود؛
این کار خیانت به قرآن و امت اسلامی است
حضرات آیات مکارم شیرازی، نوری همدانی و علوی گرگانی در پاسخهای جداگانه به استفتایی درباره عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی، این کار را خیانت به قرآن و امت اسلامی دانسته و خواستار تحریم روابط و ممانعت امت اسلامی از اینگونه اقدامات شدند.
هرگونه ارتباط با رژیم صهیونیستی حرام است
حضرت آیتالله نوری همدانی از مراجع تقلید در پاسخ به استفتایی دیگر پیرامون عادی سازی روابط بعضی از سران کشورهای اسلامی با رژیم غاصب صهیونیستی پاسخ داده و تصریح کردند: هرگونه ارتباط با رژیم صهیونیستی و حامیانش حرام است و بر اساس آیات قرآن مجید و منابع اسلامی، راهی جز جهاد وجود ندارد.
عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی از محرمات کبیره شرعی است
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز با صدور بیانیهای تأکید کرد: اقدام خیانتکارانه ی سران دو رژیم دستنشاندهی امارات و بحرین در عادیسازی روابط با رژیم اشغالگر فلسطین، اقدامی نامشروع و از نظر اسلام، محکوم و از محرمات کبیره شرعی است. این اقدام خیانت آمیز نهتنها خیانت به مردم مظلوم فلسطین و مسجدالاقصی قبله اول مسلمین است، بلکه خیانتی به همه امت اسلامی و به رسولالله «صلیالله علیه و آله و سلم» و به قرآن کریم است. بارزترین مصادیق یهود و نصاری در آیه بالا رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکاست – لذا، گرویدن به یهود و نصاری و پذیرفتن آنها به عنوان دوست، صاحب اختیار و حامی موجب خروج از ملت اسلام و پیوستن به دشمنان خدا و رسول بشمار آمده است «و من یتولهم منکم فانه منهم.»
عادی سازی روابط با اسرائیل در هیچ زمینهای جایز نیست
افزونبر علمای ایران، اعضای مجمع فقه اسلامی سودان نیز با صدور فتوایی اعلام کردند: عادی سازی روابط با اسرائیل در هیچ زمینهای جایز نیست.
انتهای پیام/
رژیم صهیونیستی نه قادر به ضربه و اقدام آشکار سخت است و نه حاضر به تداوم اقدام نرم. بلکه در قالب ضربه هوشمند در هنگام ضرورت وارد اقدامات آشکار، خشنونت بار و عریان میشود و به موازات آن به گفتمان سازی علیه شیعه و ایران مبادرت نموده است.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ رژیم اشغالگر قدس در صدد گفتمان سازی است تا فلسفه وجودی جمهوری اسلامی ایران و مبانی اعتقادی مردم و جامعه را از بین ببرد و سپس با برداشتن موانع موجود در سر راه خود به راحتی بتواند به ایران ضربه بزند و در همین راستا با جاسوسی از افراد خاص، مراکز و اماکن حیاتی و حساس نیز استفاده مطلوب را میبرد تا پشتوانه لازم را در اقدامات مورد نظر در عرصه جنگ نرم ایجاد نماید و هم افزایی لازم را داشته باشد.
رژیم اشغالگر قدس، انقلاب اسلامی ایران را بنا به سه دلیل منافی امنیت ملی خود قلمداد میکند؛
1 – جمهوری اسلامی ایران پشتیبان اصیل و پایدار محور مقاومت و تجربه حزب الله لبنان و گروههای فلسطینی شاهد این مدعاست.
2 - جمهوری اسلامی ایران نه به حکم مصلحت که طبق اصول اولیه خود(از 15 خرداد 42) تاکنون مدافع آرمان فلسلطین بوده است.
3 - جمهوری اسلامی ایران در فضای منطقهای و نزد بازیگران فرا منطقه ای وجههای مقبول و منزلتی فزاینده یافته است.
بنابراین رژیم اشغالگر قدس هر گونه توفیق و برد جمهوری اسلامی ایران را باخت خود قلمداد میکند و برای تعریف فضایی بدون ایران و علیه ایرانف انواع فنون و تدابیر را به کار گرفته است.
فعالیت بی سابقه لابی صهیونیسم در کریدورهای قدرت غربیها(بخصوص کنگره آمریکا و کاخ سفید) برای اعمال شدیدترین و پیچیدهترین تحریمها را علیه ایران تدارک دیده و در راستای مقابله با انقلاب اسلامی ایران مسیرهای بسیار پرمخاطره و حساسی را طی نموده که عمدهترین آنها عبارتند از:
1 - کمک به سازمان دهی و توان رزمی گروههای ایدئولوژیک و تکفیری مانند داعش و النصره.
2 - ترور مستقیم دانشمندان هستهای و ربایش محققان و اسناد و اطلاعات آنان.
3 - حمایت از حرکتهای براندازانه و آشوبهای خیابانی.
4 - نبرد سایبری و کاربست بدافزارهای مخرب در تأسیسات فنی حیاتی ایران.
5 - همسویی با محورسازی با رژیم اشغالگر قدس با هدف انزوای دیپلماتیک ایران.
رژیم صهیونیستی به دلیل ناکامی در مهار مقاومت و نیز عطف توجه به وجود و گستردگی سوژهها آسیب پذیر در ایران، تمرکز و شدت اقدام خود را از تبلیغات صرفا رسانهای، به ضربه هوشمند تبدیل کرده است.
بدین منظور که این رژیم نه قادر به ضربه و اقدام آشکار سخت است و نه حاضر به تداوم اقدام نرم. بلکه در قالب ضربه هوشمند در هنگام ضرورت وارد اقدامات آشکار، خشنونت بار و عریان میشود و به موازات آن به گفتمان سازی علیه شیعه و ایران مبادرت نموده است. بدین ترتیب در صدد تحول رفتار و ساختار در ایران بوده است.
خبرگان منتخب با اکثریت قاطع این فرضیه را تأیید کردند که اصلیترین راهبرد و اقدام اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس، نه حمله گسترده زمین(نمونه لبنان) یا حمله هوایی برق آسا(از نوع اوزیراک علیه عراق) بلکه گفتمان سازی اجتماعی علیه منزلت شیعه در جهان اسلام به ویژه در جهان عرب است.
این رژیم از مرحله تبلیغ صرفا رسانهای به سمت ایران هراسی هوشمند تغییر تاکتیک داده است تا شیعیان را به مثابه خصمی فعال، جایگزین صهیونیسم نماید. علاوه بر آن رژیم صهیونیستی اسرائیل به حمایت رسانههای خوش مخاطب در صدد راهبرد سه مرحله ای انگشت نماسازی، رسواسازی و سرنگون سازی علیه منافع حیاتی و موجودیت جمهوری اسلامی ایران بوده است.
مهمترین زمینهها و محرکههایی که رژیم صهیونیستی را ترغیب به سیاست ایران هراسی و شیعه گریزی میکند، نفوذپذیری آسان و فراوان حوزه اقدام رژیم صهیونیستی اسرائیل است. بخشی از این نفوذپذیری، طبیعی است و به منطق و آهنگ شبکههای مجازی بر میگردد، اما برخی دیگر از اقدامات و تدارکات این رژیم، معلول سه رویه معیوب زیر است.
1 – گستردگی سوژههای حساس و مراقبت ناکافی نظام حفاظتی ایران از آنها
2 – توجیه اندک سوژهها.
3 – ضعف گفتمان سازی نهادهای مسئول برای ارتقای مشروعیت سیاسی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.
واقعیت این است که رژیم اشغالگر قدس به دنبال براندازی حکومت جمهوری اسلامی ایران است و این موضوع را بارها از طریق تریبونهای رسمی و غیر رسمی این رژیم عنوان و مطرح شده است، لذا امری پوشیده و نهان نیست؛ چرا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حکومت جمهوری اسلامی ایران به صراحت رژیم اشغالگر قدس را رژیمی غاصب و فاقد وجاهت قانونی اعلام نمود. امام راحل نیز این رژیم را غده سرطانی برشمرده است که باید از صحنه روزگار محو شود.
چنین موضعگیریهایی که برخواسته از عمق باورهای دینی و اسلامی و استراتژیک بوده است، باعث گردیده تا رژیم صهیونیستی اسرائیل در صدد اقدامات تلافی جویانه برآید و اقدامات همه جانبهای را علیه ایران برنامه ریزی و تدارک ببیند.
نویسنده: محمد راد
انتهای پیام/
آنان که برای تأسیس دولتی به نام اسرائیل، در فلسطین کوشش میکنند و میخواهند برای یهود، سلطنت و عزت کسب نمایند و با عرب و مسلمین، برای نیل به این هدف پیکار میکنند، باید بدانند با خدایی که برای یهود، ذلت و مسکنت، مقرر فرموده، در پیکارند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ آیتالله شیخ عبدالکریم زنجانی از جمله علمای شیعه است که برای وحدت تلاشهای فراوانی انجام داده است. ایشان به منظور ایجاد وحدت میان مسلمانان جهان و ایجاد جبهه واحد در برابر استعمارگران، راهی کشورهای اسلامی شد و در کشورهای مصر، اردن، سوریه، لبنان، فلسطین، هندوستان و مناطق قفقاز با شخصیتهای برجسته علمی و سیاسی دیدار کرد.
نخستین سفر آیتالله زنجانی در سال ۱۳۵۴ ق به مصر بود که توقف او در آنجا بیش از کشورهای دیگر بود.
دفاع از فلسطین و مبارزه با صهیونیسم
زمانی که شیخ عبدالکریم زنجانی در مصر بود، از جانب مفتی قدس، سید امین الحسینی، از وی دعوت شد که به مسجد الاقصی مسافرت نماید.
در تلگرافی که از سوى الحسینی به مرحوم زنجانی رسیده بود، این گونه بیان شده بود که: «اعراب و مسلمانان فلسطین به شدت مشتاق زیارت امام بزرگ خود هستند».
مرحوم زنجانی این دعوت را پذیرفت و در ماه رمضان ۱۳۵۵ق وارد فلسطین شد و در آنجا استقبال بی نظیری از وی به عمل آمد؛ هزاران نفر از علما و بزرگان، سرکنسولگریهای برخی کشورها و در راس آنها مفتی بزرگ فلسطین به استقبال استاد آمدند و سپس با احترام خاصی او و هیئت همراه را در منزل بزرگی که از قبل آماده کرده بودند اسکان دادند.
در مدت اقامت شیخ عبدالکریم در شهر مقدس قدس، طبقات مختلفی از مردم به زیارت او میآمدند و خانه او مملو از زائرین بود تا این که روز جمعه فرا رسید و مفتی فلسطین از استاد دعوت کرد بعد از فریضه جمعه در مسجدالاقصی سخنرانی کند.
آیتالله زنجانی در میان جمعیت انبوه نمازگزار در مسجد الاقصی، به طور خلاصه چنین گفت: «ای مردم عرب و ای مسلمانان! فراموش نکنید که شیطان نهالهای خود را در زمین مقدس شما کاشت و متعهد شد آنها را پرورش دهد تا این که هرگاه میوههای مسمومش به حد خوردن رسید گلوگیر شود و راه تنفس را بندد.
آری! جنگ شما بر ضد چنین مصیبت بزرگی است. ای مردم عرب و ای مسلمانان! امروز دولتهایی که بر عالم سیطره دارند دندان هایشان را تیز کرده و مقاصد پلیدشان را آشکار نمودهاند و هیچ امیدی از عدالت و انصاف آنها باقی نمانده است. البته شما هیچ وسیلهای برای زندگی و بقای خود ندارید مگر اتفاق و همبستگی در راه دفاع از سرزمین مقدس تان، که در این صورت امید پیروزی زنده خواهد شد و خطر صهیونها به زودی رفع خواهد شد.»
خطابه آتشین علیه صهیونیست
این عدم اتفاق و همبستگی مردم فلسطین همان دردی است که مرحوم زنجانی قبل از تأسیس حکومت غاصب اسرائیل بدان اشاره داشته و متأسفانه تا به حال نیز همین عیب و ایراد در میان جامعه خواص فلسطینی وجود دارد. این خطبه مرحوم زنجانی را خطبه ناریه نامیدهاند، یعنی خطابه آتشین.
وی در ادامه، خطاب به سران صهیونیسم نیز چنین گفت: ای یهودیان! بدانید که کرکس مرگ، بر گرد سرتان پرواز میکند. به شما اخطار میکنم که هرگاه فلسطین را رها نکنید، بدبختیها و مرگ فلاکت بار در کمین شماست.
سپس در بخشی از سخنانش خطاب به حامیان دولت غاصب اسرائیل چنین گفت: آیا با خدا میجنگید؟ در حالی که پیروزی خدا حتمی است. آنان که برای تأسیس دولتی به نام اسرائیل، در فلسطین کوشش میکنند و میخواهند برای یهود، سلطنت و عزت کسب نمایند و با عرب و مسلمین، برای نیل به این هدف پیکار میکنند، باید بدانند با خدایی که برای یهود، ذلت و مسکنت، مقرر فرموده، در پیکارند؛ آنجا که حضرت باری میفرماید: «و ضربت علیهم الذله و المسکنه وباءوا بغضب من الله»(بقره/61) اما شکی نیست که در این پیکار، پیروزی با ایزد متعال است، در آن جا که میفرماید: « کتب الله الاغلبن انا و رسلی...»(مجادله/21)
علامه زنجانی سپس خطاب به همه کشورهای عربی گفت: بر همه حکومتهای عربی و اسلامی واجب است قضیه فلسطین را در بالاترین مرتبه اهمیت قرار داده و در جهت استیصال رژیم صهیونیستی گامهای موثری بردارند. امروز فریاد من باید به گوش همه جهانیان برسد و به عنوان یک حماسه در قلبهای شان جا گیرد. لازم است فریاد گسترده مردم فلسطین در تمام روزنامهها و رسانههای جهانی پخش گردد، به طوری که حتی کرها نیز آن را بشنوند تا همگان بر افروخته گردند:«ان تنصروا الله ینصرگم و یثبت أقدامکم»(محمد/7)
پس از سخنرانی استاد زنجانی، مفتی بزرگ فلسطین خطاب به ایشان چنین گفت: «ای امام زنجانی! درسی که شما امروز در مسجدالاقصی به مردم فلسطین دادهاید ثمره اش بیشتر از صدهزار سرباز مسلح با تجهیزات کامل است. شما بر گردن فلسطین منتی گذاشتهاید که هیچ گاه روزگار آن را فراموش نخواهد کرد.»
منبع: برگرفته از جلد اول کتاب طلایه داران تبلیغ بینالمللی تاریخ تشیع، صص160-168
دومین انحراف بزرگ در دین مسیحیت پس از پولس به دست لوتر انجام شد و این گامی دیگر به سمت تبدیل شدن به حزب شیطان برداشت.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ کلیسا و قدرت پاپ در جوامع فئودالی اروپا در قرون وسطی مانع بزرگ بر سر راه طراحان رنسانس محسوب میشد. از آنجا که در جوامع دینی نمیتوان با صراحت دین مستقر را براندازی نمود همیشه بهترین راه ایجاد انحراف در آن دین بوده است، در مورد مسیحیت در آستانه رنسانس چنین اتفاقی افتاد.
پس از آنکه حزب شیطان و در قالب یهودیت یک بار پیش از این با ایجاد مسیحیت پولسی این دین الهی را به انحراف کشانده بود، اینک زمان آن رسیده بود که برای هر چه نزدیک کردن آن با یهودیتی که خود نیز پیش از این تحریف شده بود، اقدامات اساسی صورت گیرد.
پس از آنکه اروپا در طی چند دهه شاهد گسترش اعتراضات علیه پاپ و دستگاه کلیسا شد، سرانجام کشیشی آلمانی به نام مارتین لوتر(۱۴۸۳-۱۵۴۶م) مخالفت وسیعی را علیه کاتولیسیسم سازماندهی کرد و موفق شد تا نهضتی را بر مبنای جدایی و انشعاب در دین مسیحیت _ که به سبب ماهیت اعتراضآمیز آن «پروتستانتیزم» خوانده شد _ رهبری کند.
پاپ اگر چه لوتر را تکفیر کرد اما فرمان او به امپراتوری برای مقابله با لوتر در سال ۱۵۲۰ میلادی در آتش افکنده شد و این چنین از پاپ و کلیسا تقدس زدایی شد. کتاب معروف لوتر با عنوان «عیسی مسیح یک یهودی زاده شد» در سال ۱۵۲۳ انتشار یافت.
او که با زبان عبرانی آشنایی کامل داشت در کتاب و عقاید خویش به شدت مقید به دفاع از یهودیت و ترویج اعتقادات آنان بود. او اعلام داشت: یهودیان حامل برترین خونها در رگهای خود هستند. روح القدس به واسطه آنها کتاب مقدس را به اقصی نقاط دنیا برد. آنها فرزندان خدایند. ما در مقایسه با آنها بیگانهایم همانطور که در داستان زن کنعانی آورده شده است ما همچون سگانی هستیم که از خرده نانهای بر زمین ریخته اربابان خود ارتزاق میکنیم.(1)
این عقاید با استقبال گسترده یهودیان مواجه شد و لذا به حمایت وی پرداختند. گفته شده است لوتر با این بیانات قصد داشت تا یهودیان را به سمت مسیحیت و پروتستانتیزم تمایل کند و چون در ادامه ماجرا پایبندی یهودیان را به آیین خویش دید، در پایان عمر تبدیل به یک ضد یهود و آنتی سمیتیست شد.
یهودیان نیز که حمایتهای خود را برای دفاع او از یهودیت سفارش کرده بودند دست از پشتیبانی وی برداشتند. اما گذر زمان و تاریخ نشان میدهد که در جریان نهضت این کشیش یهودی، اولاً ماموریت اصلی برای تقدس زدایی و شکستن قدرت پاپ به طور کامل انجام شد، ثانیاً فرآیند ایجاد اختلاف و انشعاب نیز در مسیحیت با استقرار پروتستانتیزم و ادامه دشمنی با کاتولیسیسم به مرحله اجرا درآمد و ثالثاً، پیوندی ناگسستنی میان یهودیان و این جریان به ظاهر مسیحی در تاریخ ایجاد شد که هنوز ادامه دارد.
امروز آنچه در مقابل شکلگیری تمدن اسلامی به آخرین تلاشها دست میزند حاصل این پیوند شوم و شیطانی است که از هیچ دین و آیینی نشات نگرفته است. تغییر موضع ناگهانی لوتر بیشتر با این تحلیل قابل توجیه است که وی با انجام کامل ماموریت خویش در پایان عمر، پروتستانتیزم را از اتهام یهودی بودن رهاند و به این مکتب جدید اجازه ادامه حیات برای سالهای طولانی تر را داد.
به این ترتیب دومین انحراف بزرگ در دین مسیحیت پس از پولس به دست لوتر انجام شد و این گامی دیگر به سمت تبدیل شدن به حزب شیطان برداشت.
انتهای پیام/
منبع: کتاب تاریخ تمدن و ملک مهدوی(دکتر محمدهادی همایون)، چاپ دوم ۱۳۹۱، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، صص ۵۰۷_۵۰۸
پی نوشت؛
1 - صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، صص ۲۵_۳۳
صهیونیستها مثل اسرائیل امروز ذاتا دست به شمشیراند. یهود مستقر در فدک و خیبر چیزی شبیه صهیونیستهای امروز بودند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، استاد درس خارج قم در تحلیل وقایع خیبر بیان داشت؛
جنگ خیبر در پیوست سه جنگ قبلی بود که یهودیها علیه پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) انجام داده بودند. اولین جنگ با قبیله بنی قینقاع بود که بعد از جنگ بدر انجام شد و آنها شکست خوردند.
دومی جنگ با قبیله بنی نضیر بود که آنها پس از جنگ احد با پیامبر اعلام جنگ کردند و سومین جنگ نیز با قبیله بنی قریظه بود که هم زمان با جنگ احزاب در همکاری با مشرکین علیه پیامبر اعلام جنگ دادند که در سال پنجم هجری آنها هم شکست خوردند.
به دنبال این جنگها یهودیها برای شکست پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در خیبر تجمع نیرو دادند تا در یک فرصت مناسب به مدینه حمله کنند. لذا پیامبر اکرم متوجه شدند و در یک اقدام پیش دستانه در اول ماه محرم خیبر را محاصره کردند و موجب شکست نیروی عظیم یهود در قلعههای پی در پی خیبر میشوند. یهودیها گمان نمیکردند که پیامبر در ماه محرم اقدامی کند غافل از اینکه جنگ دفاعی در ماههای حرام نیز ممکن است.
رشادتهای امیرمؤمنان(ع)
به طور کلی امیرالمومنین(علیهالسلام) در تمام جنگهای پیامبر نقش تعیین کننده ای داشت. دلیل آن هم این بود که نوع مسلمانانی که با پیامبر اکرم بیعت میکردند و در کنار ایشان قرار میگرفتند از تواناییهای نظامیبالایی برخوردار نبودند و بسیار از آنها هم تازه مسلمان بودند و روحیههای بالایی نداشتند. علاوه بر این از اقشار مستضعف جامعه بودند، بنابراین اهل طراحی و تفکر در جنگ و... نبودند.
بر این اساس امیرالمومنین بخاطر بهره مندی از توانمندی بالای نظامی و علم امامت و ایمان، همواره در جنگها نقشی اساسی ایفا میکردند. مخصوصا در نبرد خیبر هم همین گونه بوده است.
این نبرد به دلیل پیچیدگی خیلی دشوار بود و قلعههای پی در پی و وجود کوهستان و ساختن استحکامات بسیار زیاد توسط یهود، دسترسی به این قلعهها را سخت و دشوار شده بود. مخصوصا آخرین قلعه که فتح نمیشد.
در روزهای گذشته جنگ، امیرالمومنین به قدری تلاش کرده بودند که چشمهای حضرت در اثر گرد و غبار و خاک شدیدی که در حین جنگ بر چشمان مبارک ایشان رفته بود، چشم حضرت دچار تورم شده بود. وقتی همه از فتح قلعه آخر مایوس شده بودند پیامبر فرمود فردا پرچم را به دست کسی میدهم که این قلعه را فتح خواهد کرد. پیامبر اوصافی را در مورد فتح کننده خیبر فرمودند که خدا و رسول او را دوست دارد و او هم خدا و رسول را دوست دارد، پیش روی میکند ولی اهل فرار نیست و خدا به دستان او این فتح را قرار میدهد.
میتوان گفت وقتی خدا و رسول را دوست داشته باشی خودت را فدا میکنی. وقتی خدا و رسول هم تو را دست داشته باشند تو را نصرت میدهند. لذا امیرالمومنین کرار غیر فرار است. دشمن وقتی ببیند که اهل عقب نشینی نیستی و ممصم باشی، آنوقت او عقب نشینی میکند. لذا پیامبر فرمود «یفتح الله علی یدیه» که حاکی از این است که امیرالمومنین نقش اساسی در به ثمر رسیدن جنگ خیبر داشت.
مجموعه فدک یک مجموعه کشت و صنعت و پردرآمدی بود. یهودیها از فدک به عنوان مانع و سدی در نظر گرفته بودند. یهودیانی که در آنجا مشغول کار بودند هنگامیکه سپاه پیامبر میخواست از آنجا رد شود، میتوانستند با مسلمانان وارد جنگ شوند. صهیونیستها مثل اسرائیل امروز ذاتا دست به شمشیراند. یهود مستقر در فدک و خیبر چیزی شبیه صهیونیستهای امروز بودند.
بنابراین وقتی پیامبر اکرم توانستند خیبر را با تمام معضلات آن فتح کنند در نتیجه فدکیها دیدند که هیچ مقاومتی نمیتوانند بکنند و برای اینکه جان خود را حفظ کنند و بتوانند در باطن برای عملیات بعدی به نقاط دیگری کوچ بکنند، آمدند و به پیامبر گفتند ما دیگر نمیجنگیم. لذا فدک بدون جنگ فتح شد و در نتیجه در اختیار پیامبر گرفت و جز انفال بود. تصمیم گیرنده در مورد انفال نیز پیامبر اکرم بود.
بعد از اینکه پیامبر از جنگ بازگشتند، حضرت زهرای مرضیه از پیامبر تقاضایی میکنند که اگر ممکن است از غنائم خیبر برای علی(علیهالسلام) کنیزی را سهم بدهید که در کارهای خانه ما را کمک کند. پیامبر فرمودند که بجای کنیز بعد از نمازها این تسبیحات را بگو که به تسبیحات حضرت زهرا معروف شد.
بعد از اینکه حضرت زهرا این مسئله را پذیرفت و رفت، جبرئیل نازل شد که «آت ذی القربی حقه» یعنی حق او را بده. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از جبرئیل سوال کرد چه کنم؟ فرمود که فدک را به حضرت زهرا(س) بده. لذا فدک هدیه پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به صدیقه طاهره(س) بر اساس دستور الهی بود.
انتهای پیام/
اختلافات یا تفاوت منافع بخشی از یهودیان آمریکا با اسراییل که اساسا نوع نگاه و عملکرد اسراییل را مناسب منافع آمریکا و اسراییل نمیدانستند و عملا تفکراتی لیبرال و مسالمت آمیز تر نسبت به تفکرات داخل اسراییل داشتند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ با مطالعه و بررسیهای انجام شده میتوان گفت لابی صهیونیسم در ایالات متحده آمریکا یکی از لابیهای پر نفوذ و موثر در دستگاه هیئت حاکمه است و یهودیان در آمریکا دیگر اقلیت نیستند بلکه بخشی از اکثریت هستند و اکنون در جامعه آمریکا پذیرفته شده و توانایی دستیابی و پیشرفت دارند. این بررسی نشان داد که یهودیان ایالات متحده از دوران بعد از جنگ جهانی دوم در آمریکا به شکل منظم و تشکیلاتی و با استفاده از پتانسیلهای اکتسابی چون ویژگی انسجام، سازماندهی و سطح نخبگی که وام گرفته از عملکرد و فعالیت ایشان بوده، خاستگاه لابی یهودیان با اعمال نفوذ و تخصیص منابع مادی و معنوی لازم، خاستگاه رسانه ای که به عنوان بازوی قدرتمند اقناع افکار عمومیدر آمریکا و خاستگاه قدرت یهودیان در حضور در قوای مقننه و مجریه به قدرت موثر در آمریکا دست یافتند.
خصوصیات جامعه یهودی که حاکی از اتحاد و همدلی و حمایت از همدیگر بود، استراتژیک بودن حمایت آمریکا از اسراییل که البته در دوران نیکسون مفهوم جدیدی به خود گرفت. دسترسی آن به منابع قدرت که در حوزههای سیاست، اقتصاد، رسانه و فرهنگ پراکنده بود، وجود افراد و بروکراسی لایق و کارآمد و مشارکت سیاسی 90 درصدی جامعه یهودی در انتخابات،از عوامل تقویت کننده و قدرت بخش لابی صهیونیسم در ایالات متحده است. هرچند که راهبردی بودن منافع اسراییل و ایالات متحده مهمترین عامل در اثر بخشی توصیههای لابی در ایالات متحده به شمار میرود.
این تعلق استراتژیک با ظهور دولتهای کندی و جانسون و تصدی پستهای حساس توسط یهودیان کم کم زمینه پیدا کرد تا آنجا که در دوران نیکسون از این تعلق به عنوان سرمایه استراتژیک یاد شد. لذا لابی صهیونیست بعد از این دوره است که به سرعت رشد میکند و به عنوان عامل تاثیر گذار در صحنه سیاسی، اقتصادی و... ایالات متحده مطرح میشود.
شایان ذکر است؛ ایالات متحده آمریکا به صورت رسمیفعالیت گروههای ذی نفوذ (لابی ) را پذیرفته است در این کشور گروههای فشار متعددی وجود دارند که اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خارجی، هنری و... را دنبال میکنند. این گروهها خواستههای خود را به سیاستمداران منتقل کرده و خواستار لحاظ شدن آن در تصمیم گیریهای رسمیو سیاسی هستند. البته این گروهها براساس قانون آمریکا باید به ثبت هم برسند و کاملا قانونی باشند. حتی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا پیش از برگزاری انتخابات به دیدار چنین گروههایی میروند و سعی میکنند با دادن وعدههایی مبنی بر تحقق خواستههایشان نظر مساعد آنان را برای گرفتن رای جلب کنند. البته باید یادآور شد که این دسته با موجودیت رژیم صهیونیستی مخالف نیستند و به همین دلیل برخیها تشکیل این سازمانها را حربه ای از سوی صهیونیسم بین الملل برای حمایت از رژیم صهیونستی تفسیر میکنند.
به هر حال در موج جدیدی که طی سالهای اخیر برای تشکیل سازمانهای صهیونیستی منتقد رژیم صهیونیستی ایجاد شد، لابی جی استریت در آمریکا از دل لابی بزرگ آیپک به وجود آمده است. پیدایش این سازمان را میتوان به نوعی در تحولات سالهای اخیر آمریکا ریشه یابی کرد.
تحولاتی که درباره پیامدهای منفی حمایت بی قید و شرط امریکا از اسراییل برای منافع ملی امریکا به دنبال آورده است در موارد زیر خلاصه میشود:
1 - اختلافات یا تفاوت منافع بخشی از یهودیان آمریکا با اسراییل که اساسا نوع نگاه و عملکرد اسراییل را مناسب منافع آمریکا و اسراییل نمیدانستند و عملا تفکراتی لیبرال و مسالمت آمیز تر نسبت به تفکرات داخل اسراییل داشتند.
2 - فشار افکار عمومیناشی از رفتارهای ضد انسانی و ضد بشری دولت حاکم اسراییل در برخورد با فلسطینیان که هرچه بیشتر صدای سازمانهای حقوق بشر و وجدان بیدار بشری را به درد آورده بود و بیش از پیش رژیم صهیونیستی را منزوی و منفور میساخت.
3 - شکست اسراییل در جنگ 33 روزه، شکست اسراییل در جنگ 22 روزه، گزارش گلدستون، محاصره غزه، حمله به کشتی آزادی و منزوی شدن بیش از حد اسراییل در محافل بین المللی، بحران مشروعیت و هویت اسراییل.
4 - تغییر نگاه دولت مردان آمریکایی با روی کار آمدن اوباما با شعار تغییر و حل بحران خاورمیانه (اسراییل – فلسطین ) و مطرح ساختن طرح دو دولت (اسراییلی – فلسطینی ) برای پایان دادن به بحران خاورمیانه از جمله عواملی بودند که سبب ایجاد تحول درلابیهای مخالف و لیبرال یهودی در آمریکا و اروپا گشت.
5 - ظهور لابی جی کال در اروپا با همان منطق جی استریت و پیوستن حدود چهار هزار یهودی سرشناس به آن شاخص دیگری بر این تحول است.
6 - مواضع دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو مطابق با دیدگاه آیپک و سایر سازمانهای صهیونیستی راستگرا در امریکاست. این درحالی است که دولت باراک اوباما با چنین دیدگاهی موافق نیست و علت عدم حضور نخست وزیر اسراییل در کنفراس سالانه آیپک که در آن مقامات ارشد امریکایی از تشکیل دو دولت صحبت میکردند، به همین موضوع بر میگردد. جرمیبن عامیدرباره نتانیاهو میگوید: وی راهش را تغییر نمیدهد و ممکن است در ظاهر برای جلب نظر مقامات آمریکا از تشکیل دو دولت حمایت کند ولی راهی که او میرود نه به سود امریکا و نه اسراییل است، به هر حال تشکیل جی استریت متاثر از شرایط داخلی امریکا و نیز اقدامات رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر است و این سازمان با توجه به بستر نسبتا مساعد در امریکا در آینده نزدیک گامهایی برای رسیدن به اهداف خود بر میدارد.
انتهای پیام/
آنچه که صهیونیستها و حامیان آنها در کاخ سفید نباید در آن تردید داشته باشند این واقعیت است که بر خلاف خواست آنها، سرزمین فلسطین متعلق به ملت فلسطین است و هرگز محل امنی برای اشغالگران نخواهد بود.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ از «دیوید بن گوریون» اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی جمله معروفی در تاریخ ثبت است که وی گفته بود «اگر یهودیان میخواهند در امن زندگی کنند باید سرزمین موعود(فلسطین اشغالی) برای غیر یهود، ناامن باشد.»
این جمله که مقدمه ای برای سیاستهای تروریستی رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی بوده است، در تمام طول پنجاه و چند سال حاکمیت رژیم اشغالگر علیه صاحبان اصلی سرزمین فلسطین به کار گرفته شده ولی امروز پس از گذشت بیش از نیم قرن از عمر این حکومت تروریستی کمتر کسی را میتوان یافت که معتقد به وجود امنیت در فلسطین اشغالی برای زندگی صهیونیستها باشد.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز اخیرا طی گزارشی از شهر بیت المقدس نوشت: اسرائیلیها به ندرت مایل هستند که در خیابانها و معابر شهر حاضر شوند، زیرا از آن بیم دارند که هدف عملیات فلسطینیها قرار بگیرند. این روزنامه ضمن تشبیه این شهر به «شهر اشباح» از زبان گزارشگر خود مینویسد: یهودیان از سفر با وسایل نقلیه عمومیوحشت دارند، مراکز جهانگردی و اماکن عمومیعمدتا خالی است، و آنها ترجیح میدهند که در منازل خود باقی بمانند که به نوعی زندانی شدن است.
این گزارش همچنین میافزاید افسردگی و بیماریهای عصبی به طور بی سابقه در میان اسرائیلیها شایع شده است و درمانگاههای بیماریهای روانی عمدتا شلوغ است.
از سوی دیگر گزارشهای جداگانه نیز حاکی است که نه تنها موج مهاجرت به فلسطین اشغالی به طور بی سابقه ای کاهش یافته است بلکه اخبار رسیده حکایت از موج فرار اسرائیلیها به خارج از فلسطین اشغالی دارند. بر اساس این گزارشها طی 22 ماه گذشته یعنی از آغاز قیام موسوم به انتفاضه دوم فلسطینیها حدود نیم میلیون اسرائیلی فلسطین اشغالی رابه مقصد کشورهای خارجی و عمدتا اروپایی و آمریکا ترک کردهاند.
در همین حال وضع در شهرکهای یهودی نشین حتی بدتر از مناطق دیگر است. کمتر یهودی مهاجر حاضر میشود در این شهرکها ساکن شود. به اذعان مقامات رژیم صهیونیستی، حتی با اعطای امتیازات و امکانات فوق العاده، از بیم حمله فلسطینیها کمتر یهودی مهاجر حاضر است در این شهرکها ساکن شود.
از سوی دیگر کشته شدن بیش از 600 اسرائیلی در طول دو سال گذشته یک واقعیت تکان دهنده برای جامعه اسرائیل و سردمداران صهیونیست محسوب میشود.
طبق آمارهای موجود تا پیش از انتفاضه دوم یعنی قیام دو سال اخیر فلسطینیها وضع به گونه ای بود که به طور میانگین در برابر هر یک اسرائیلی 12 فلسطینی کشته میشدند ولی این رقم در حال حاضر به نسبت یک اسرائیلی در برابر 3 فلسطینی رسیده است که برای جامعه ای مانند اسرائیل، با توجه به محدودیت جمعیت و در عین حال امکانات و تجهیزات نظامیعظیم و حمایتهای سیاسی قوی بین المللی یک واقعیت بسیار تلخ و تکان دهنده است.
اجرای عملیات شهادت طلبانه پی در پی، توسط فلسطینیها در میان تدابیر شدید امنیتی صهیونیستها، آن هم در مناطق بسیار حساس اسرائیلی، با به کارگیری روشهای پیچیده نظامی، نشان از مرحله جدیدی از رویارویی مبارزان فلسطینی با اشغالگران دارد که بدون تردید رعب و وحشت شدیدی را در میان اسرائیلیها و حتی آمریکائیها، به عنوان حامیان این رژیم افکنده است.
احداث دیوار به اصطلاح امنیتی توسط رژیم صهیونیستی با هدف جلوگیری از ورود رزمندگان فلسطینی، بدون تردید تایید بر استیصال و درماندگی صهیونیستها در مقابله با ملت فلسطین میباشد.
نکته حائض اهمیت آن که این دیوار هم اکنون توسط کسی همچون شارون احداث میشود که در میان اسرائیلیها به عنوان به اصطلاح «مرد آهنین» در سرکوب فلسطینیها شهرت دارد.
این گونه تدابیر امنیتی پر هزینه در حالی صورت میگیرد که بسیاری از سردمداران صهیونیست به بیهوده بودن آن اذعان کردهاند.
به هر حال آنچه که صهیونیستها و حامیان آنها در کاخ سفید نباید در آن تردید داشته باشند این واقعیت است که بر خلاف خواست آنها، سرزمین فلسطین متعلق به ملت فلسطین است و هرگز محل امنی برای اشغالگران نخواهد بود. بدیهی است اظهارات «بن گوریون» نیز یک خیال واهی بیش نیست(1).
انتهای پیام/
منبع: مجله: مبلغان، مهر 1381 - شماره 33(3 صفحه - از 81 تا 83)
پی نوشت:
1) جمهوری اسلامی، 1381/05/08