-
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۴:۲۵ ب.ظ

استاد طائب تأکید کرد: تا ایران از آمادگی نظامی بالایی برخوردار باشد، آمریکاییها با ما وارد جنگ نمیشوند. اگر آمریکا پنج درصد احتمال پیروزی در عملیات نظامی میداد به ایران حمله میکرد.
استاد طائب تأکید کرد: تا ایران از آمادگی نظامی بالایی برخوردار باشد، آمریکاییها با ما وارد جنگ نمیشوند. اگر آمریکا پنج درصد احتمال پیروزی در عملیات نظامی میداد به ایران حمله میکرد.
همایش مجازی «شیطان بزرگ بدون روتوش» با هدف بزرگداشت 13 آبان و با سخنرانی استاد مهدی طائب برگزار میشود.
در مجموع از اسناد و میثاقهای بینالمللی به دست میآید که مفاد این اسناد مطابق با فرهنگ و مانی اندیشهای سکولاری تدوین و به دنبال جهانیسازی فرهنگ سکولاری غربی هستند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ برنامه آموزش 2030، برنامهای فراملی و نسخهای واحد جهانی برای تحقق آرمان چهارم از مجموعه آرمانهای اهداف توسعه پایدار یونسکو میباشد. سند و یا برنامه آموزشی 2030، توسط کمیسیون ملی یونسکو تدوین و در کشورهای مختلف از جمله ایران بومیسازی شده است. سند بومیسازی شده در ایران، بهعنوان «سند ملی آموزش» مطرح و مشتمل بر هفت بخش میباشد: 1. پیشگفتار؛ 2. مروری بر شاخصهای اقتصادی- اجتماعی و جمعیتشناختی ایران و ارتباط آن با آموزش؛ 3. معرفی ساختار آموزشی ایران(از پایه تا عالی)؛ 4. ساختار و راهبردهای کلان ملی برنامة آموزش 203 در جمهوری اسلامی ایران؛ 5. اهداف هفتگانة آموزش؛ 6. عوامل مؤثر در تحقق اهداف آموزش 2030؛ 7. نظام نظارت و ارزیابی برنامه آموزش 2030.
بر اساس اهداف اعلام شده توسط سازمان ملل، از سال 2015 تا 2030، همه کشورهای عضو سازمان ملل باید تلاش کنند تا به اهداف و شاخصهای توسعه پایدار با همکاری و تعامل با یکدیگر، در سه سطح ملی، منطقهای و بینالمللی دست یابند.
تعهدات مغایر با آموزههای دین در سند
با نگاهی اجمالی، و بدون نیاز به تطبیق اسناد بینالمللی با آموزههای دینی، اساس و روح و تکتک مواد معاهدات بینالمللی، به ویژه سند 2030، اندک سازگاری با معارف دینی ندارد. در خصوص تعهدات موجود در این سند، باید گفت: بسیاری از تعهدات با روح و اساس معارف و آموزههای دین سازگاری ندارد. برخی ار این تعهدات ناسازگار عبارتند از:
1. موضوع حق شرط
برخی موافقان این سند و سایر توافقنامههای بینالمللی، بر این باورند که پذیرش اینگونه اسناد مشروط است. برای نمونه، در یکى از استدلالها براى حمایت از الحاق ایران به «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» آمده است که در صورت الحاق ایران به این کنوانسیون، الحاق با حق شرط(reservation) خواهد بود و جمهورى اسلامى ایران تنها در مواردى که مخالف شرع نباشد، خود را متعهد به این کنوانسیون مىسازد.
افزون بر این، در خصوص حق شرط باید گفت: موارد متعددی وجود دارد که حق شرط توسط کشورهایی که عضویت کنوانسیونها و معاهدات حقوق بشری را پذیرفتهاند، عملاً بیاثر و ملغی و پذیرفته شده نیست. برای نمونه، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1.کمیته منع تبعیض علیه زنان در ملاحظات نهایی خود به کشور افغانستان در سال 2013، از اقدام دولت افغانستان مبنی بر عضویت بدون حق شرط در کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان استقبال نموده است(کمیته منع تبعیض و..، 2013: 4).
2. کمیته مزبور، در مورد کشور عراق در سال 2014، از تشکیل کمیتهای با حضور برخی وزاری این دولت و نمایندگانی از جامعه مدنی خبر میدهد که مأمور بررسی و بازنگری حق شرط این کشور به مواد 2 و 16 کنوانسیون هستند. کمیته دولت را ملزم نمود تا تلاشهای خود را برای لغو حق شرط گسترش داده، اظهارت کمیته ناظر بر حق شرط را مورد توجه قرار دهد(همو، 2014: 15-16).
3. کمیته حقوق کودک در ملاحظات نهایی خود به کشور مصر، در سال 2011، قویاً به دولت توصیه نموده که بازنگری در قوانین داخلی برای تضمین اجرای کامل مفاد کنوانسیون را ادامه دهد و از جمله لغو حق شرطهای اعمال شده به مواد 2 و 16 کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان را مورد توجه قرار داده، تضمین دهد که مفاد کنوانسیون مستقیماً در محاکم داخلی مورد استناد قرار میگیرد(کمیته حقوق کودک،2011: 3-4).
4. همچنین، کمیته منع تبعیض علیه زنان، در ملاحظات نهایی خود، به کشور بحرین در سال 2014، از این دولت میخواهد که قوانین تبعیضآمیز داخلی از جمله مقررات تبعیضآمیز قانون مجازات و حقوق خانواده را بدون تأخیر و در زمان مشخص، مورد بازنگری قرار دهد و قوانین مزبور را اصلاح یا لغو نماید(کمیته منع تبعیض..، 2014: 9-10).
2. الزام کشورها به پذیرش کامل میثاق بینالمللی
در خصوص الزام کشورها، به ویژه کشورهای اسلامی به بازنگری در قوانین جزایی و خانواده و پذیرش کامل میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز نمونههای فراوانی وجود دارد. نمونه زیر از این جمله است:
کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ملاحظات نهایی خود در مورد کشور عراق در سال 2015، از عدم گنجاندن و داخل نمودن مفاد میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در نظم حقوقی دولت عضو ابراز نگرانی نموده و اینکه مصادیق محدودی وجود دارد که مفاد میثاق در محاکم داخلی مورد استناد قرار گرفته است. کمیته از دولت میخواهد که مفاد میثاق به طور کامل در حقوق داخلی وارد و آگاهی در مورد آن در گروههای قضات، و کلاء و مقامات رسمی افزایش یابد(کمیته حقوق اقتصادی و..، 2015: 7-8).
3. الزام کشورها به بازنگری و اصلاح قوانین و مقررات داخلی
در خصوص الزام کشورها به بازنگری و اصلاح قوانین و مقررات داخلی نیز موارد مکرری وجود دارد. از جمله:
کمیته حقوق کودک به کشور بحرین، در سال 2011، بازنگری قوانین ملی و اجرای برنامههای آموزشی با رویکرد محو تبعیض دوژوره و دفاکتو علیه دختربچهها را توصیه نموده است. از منظر کمیته منع تبعیض علیه زنان، از جمله تعهدات دولت عضو در راستای تحقق برابری جنسیتی آن است که دولتهای عضو، در صدد تحقق برابری قانونی(دوژوره) و برابری عملی(دوفاکتو) یا برابری ماهوی میان زنان و مردان باشند؛ به این معنا که علاوه بر تصویب قوانین و سیاستهای متضمن برابری جنسیتی، باید در عمل و واقع نیز اجرای کلیه قوانین و سیاستهای مزبور و تحقق برابری عملی در جامعه را تضمین نمایند(کمیته حقوق کودک، 2015: 9-16).
4. الزام کشورها به شناسایی حقوق همجنسگراها
در این خصوص نیز موارد بسیاری وجو دارد. از جمله،
1.کمیته حقوق بشر به کشور عراق در سال 2015، از اقدامات تبعیضآمیز بر اساس گرایشات جنسی یا هویت جنسی و بدنامسازی اجتماعی و انزوای اجتماعی این افراد ابراز نگرانی نموده است. کمیته از فقدان شفافیت در مورد حقوق همجنسگرایان برای برگزاری اجتماعات صلحآمیز انتقاد نموده است. کمیته بر تنوع اخلاقی و فرهنگی در سطح بینالمللی و اینکه این افراد باید موضوع اصول جهانشمولی حقوق بشر و منع تبعیض تصریح دارد(کمیته حقوق بشر، 2015: 11).
2. کمیته حقوق کودک در مورد گزارش دولت جمهوری اسلامی ایران، بر منع تبعیض بر مبنای گرایشات جنسی علیه کودکان همجنسگرا از طریق جرمانگاری جرایم جنسی خصوصاً همجنسگرایی تأکید دارد. همچنین، این کمیته درباره گزارشات دورهای ایران در سال 2016، صراحتاً از دولت ایران درخواست کرده است که از طریق جرمزدایی روابط جنسی میان افراد همجنس و اتخاذ اقدامات مؤثر در جهت امحای هرگونه تبعیض علیه کودکان همجنسگرا، به تعهدات خود بر طبق کنوانسیون حقوق کودک(اصل منع تبعیض) عمل نماید(کمیته حقوق کودک، 2016: 32).
3. کمیته منع تبعیض علیه زنان، در مورد وضعیت حقوق بشر در کشور ترکیه، ضمن استناد به عضویت دولت ترکیه در کنوانسیون اروپایی منع خشونت خانگی، و ضمن استناد به رویه دادگاههای ملی این کشور، تأکید کرده است که در این کشور نباید هیچگونه مجازاتی در خصوص افراد همجنسگرا، حتی افرادی که بدون هیج مبنای فیزیولوژیکی درصدد این اقدام برمیآیند، اِعمال شود(کمیته منع تبعیض...، 2016: 32).
4. کمیته مزبور، در مورد وضعیت حقوق بشر در کشور ترکیه، درخواست کرده است که این دولت با وضع قوانین کلی متضمن اصل منع تبعیض بر مبنای گرایشات جنسی و منع تبعیض بر مبنای هویت جنسی، رسماً حقوق و آزادیهای کلیه افراد همجنسگرا را به رسمیت بشناسد و از هرگونه جرمانگاری اقدامات آنها خودداری ورزد(همان).
5. به رسمیت شناختن روابط نامشروع
در این زمینه، موارد زیر در اسناد بینالمللی قابل ذکر است:
1. کمیته حقوق کودک، در مورد کشور اردن بر لزوم امحای کلیه تقسیمبندیهای قانونی مبنی بر کودکان مشروع و نامشروع تأکید نموده، بر لزوم تصویب یک استراتژی جامع جهت امحای کلیه اشکال تبعیض اعم از دوفاکتو و دوژوره، علیه کلیه گروههای آسیبپذیر و به حاشیه رانده شده کودکان تاکید کرده است(کمیته حقوق کودک، 2016: 16).
2. کمیته منع تبعیض علیه زنان در کشور افغانستان در سال 2013، از بازداشت و تعقیبب زنان و دختران به دلیل جرایم اخلاقی و اتهام به زنا(رابطه جنسی خارج از چارچوب ازدواج)، مطابق قوانین افغانستان ابراز نارضایتی نموده است(کمیته منع تبعیض...،2013: 14).
3. کمیته منع تبعیض علیه زنان در کشور بحرین در سال 2014، در تلاش برای جرمزدایی از جرایم جنسی و نهادینه کردن تجاوز زناشویی در روابط زوجین، از قانون مجازات این کشور مبنی بر مستثنی نمودن تجاوز زناشوئی از مجازات و تعقیب، ابراز نگرانی نموده است(کمیته منع تبعیض..، 2014: 21).
4. کمیته حقوق کودک در تذکر به کشور افغانستان در سال 2013، از رویکردها و باورهای فرهنگی که مانع از درمان زنان توسط پزشکان مرد و دسترسی زنان به پیشگیری از بارداری بدون اجازه شوهر میباشد، ابراز نگرانی نموده است. همچنین، از جواز سقط جنین فقط در شرایط تهدید حیات مادر انتقاد نموده، این محدودیتها را عاملی در تحقق سقط جنین غیرایمن دانسته است(همان، 2013: 36).
6. مخالفت با اجرای حقوق زنان در اسلام
همچنین نهادهای بینالمللی در مواردی، به صراحت با اجرای آموزههای اسلامی در خصوص حقوق زنان در کشورهای اسلامی مخالفت کردهاند. برخی از این نمونهها، عبارتند از:
1. کمیته منع تبعیض علیه زنان، به کشور افغانستان در سال2013، از قوانین داخلی از جمله اذن شوهر در خروج از منزل، عدم برابری زن و شوهر در طلاق و حضانت فرزند، نابرابری در ارث، حداقل 10 سال سن برای ازدواج دختران و جواز تعدد زوجات و... انتقاد نموده است(همان، ص 42).
2. همچنین، الزام کشورهای اسلامی به امحای کلیه قوانین متضمن رفتار متفاوت با زنان و مردان در زمینههای مختلف از جمله چندهمسری، ارث، تابعیت، حضانت و ولایت بر فرزندان، معافیت زنان شاغل در امر فحشاء از کلیه مسئولیتهای قانونی، حمایت از افراد شاغل در فحشا(کمیته منع تبعیض علیه زنان، 2016: 32).
نتیجهگیری
سند آموزشی 2030، توسط کمیسیون ملی یونسکو تدوین و در کشورهای مختلف از جمله ایران بومیسازی شده است. سند بومیسازی شده در ایران، بهعنوان «سند ملی آموزش» مطرح است. این سند با مشارکت سازمان یونسکو و توسط کارگروه ملی آموزش 2030، تهیه، و توسط دولت تصویب و جهت اجرا ابلاغ گردید. درحالیکه در سال 1390، تدوین سیاستهای کلان آموزشی در ایران تحت عنوان «مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران»، توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی، تدوین و توسط رهبر فرزانه انقلاب بهعنوان اسناد بالادستی نظام آموزشی، در نظام جمهوری اسلامی ایران ابلاغ گردید.
با مقایسه این دو سند و نیز مراجعه به آموزههای دینی و معارف ناب اهلبیت(ع)، پذیرش سند 2030 یونسکو، دارای پیامدهای زیر است: پذیرش سند 2030، بهعنوان میثاق بینالمللی و سند بالادستی، پذیرش عملی سلطه فرهنگی غرب، متعهد شدن به حقوق بینالملل بشر، پذیرش برابری جنسیتی و حذف موانع آموزش جامع جنسیتی، حذف بسیاری از ارزشهای دینی، فرهنگی و ملی از متون آموزشی، پذیرش رسمی نفوذ غرب در ارکان نظام اسلامی. در بررسی چالشهای موجود نیز عمدتاً میتوان به چالش این سند با مبانی اندیشه اسلامی، چالشهای حقوقی و امنیتی و چالش با فلسفه ارسال رسل و تشکیل حکومت دینی و... اشاره کرد. در مجموع از اسناد و میثاقهای بینالمللی به دست میآید که مفاد این اسناد مطابق با فرهنگ و مانی اندیشهای سکولاری تدوین و به دنبال جهانیسازی فرهنگ سکولاری غربی هستند. اصولاً، پذیرش اینگونه استاد، با هیچ منطق دینی مقبول نیست. لازمة حداقلی پذیرش اینگونه اسناد بینالمللی، پذیرش مشروعیت نهادهای بینالمللی در تدوین اصول و سیاستهای کلان برای نظام اسلامی بر اساس مبانی سکولاری آنهاست.
نویسنده: محمد فولادی
منبع مقاله: مجله علمی-پژوهشی «معرفت فرهنگی اجتماعی»، ش 31
خطای یزید این نبود که سیدالشهدا را کشته، این یکی از خطاهای کوچکش بود، خطای بزرگ این بود که اسلام را وارونهاش کرده بودند، و سیدالشهدا به داد اسلام رسید، سیدالشهدا اسلام را نجات داد.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ در جای جای صحیفه مطالب مختلفی از امام خمینی(ره) درباره امام حسین(علیهالسلام)، عاشورا و کربلا بیان شده که در ادامه بخشی از آن تقدیم حضورتان میگردد؛
ویژگی مکتب سیدالشهدا(علیهالسلام)
خطای یزید این نبود که سیدالشهدا را کشته، این یکی از خطاهای کوچکش بود، خطای بزرگ این بود که اسلام را وارونهاش کرده بودند، و سیدالشهدا به داد اسلام رسید، سیدالشهدا اسلام را نجات داد. روضۀ سیدالشهدا برای حفظ مکتب سیدالشهدا است. آن کسانی که میگویند روضۀ سیدالشهدا را نخوانید اصلاً نمیفهمند مکتب سیدالشهدا چه بوده و نمیدانند یعنی چه؛ نمیدانند این گریهها و این روضهها حفظ کرده این مکتب را. الآن هزار و چهار صد سال است که با این منبرها و با این روضهها و با این مصیبتها و با این سینهزنیها ما را حفظ کردهاند؛ تا حالا آوردهاند اسلام را. این عده از جوانهایی که اینطور نیستند که سوء نیت داشته باشند خیال میکنند حالا باید ما حرف روز بزنیم! حرف سیدالشهدا حرف روز است، همیشه حرف روز است، همیشه حرف روز را سیدالشهدا آورده است دست ماها داده و سیدالشهدا را این گریهها حفظ کرده است و مکتبش را، این مصیبتها و داد و قالها حفظ کرده؛ این سینهزنیها و این دستجات، و عرض میکنم اینها حفظ کرده. اگر فقط مقدّسی بود و توی اتاق و توی خانه مینشست برای خودش و هی زیارت عاشورا میخواند و تسبیح میگرداند، نمانده بود چیزی، هیاهو میخواهد.(1)
راههای حفظ مکتب
هر مکتبی هیاهو میخواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمیشود. اینها اشتباه میکنند، بچهاند اینها! نمیدانند که این نقش روحانیت و نقش اهل منبر چی هست در اسلام، خودتان هم شاید خیلی ندانید! این نقش یک نقشی است که اسلام را همیشه زنده نگه داشته، آن گُلی است که هی آب به آن میدهند زنده نگه داشته، این گریهها زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا را؛ این ذکر مصیبتها زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا را. ما باید برای یک شهیدی که از دستمان میرود عَلَم بپا کنیم، نوحه خوانی کنیم ، گریه کنیم؛ فریاد کنیم. دیگران میکنند، دیگران فریاد میزنند وقتی یکی از آنها کشته بشود. فرض کنید که از یک حزبی یکی کشته بشود، میتینگها میدهند؛ فریادها میکنند. این یک میتینگ و فریادی است برای احیای مکتب سیدالشهدا. و اینها ملتفت نیستند. توجه ندارند به مسائل.
همین گریهها نگه داشته این مکتب را تا اینجا و همین نوحهسراییها، همینهاست که ما را زنده نگه داشته، همینهاست که این نهضت را پیش برده، اگر سیدالشهدا نبود، این نهضت هم پیش نمیبرد، سیدالشهدا همه جا هست: کُلُّ أرضٍ کربلا. همه جا محضر سیدالشهدا است، همۀ منبرها محضر سیدالشهدا است، همۀ محرابها از سیدالشهدااست.(2)
برکات و درسهای نهضت امام حسین(علیهالسلام)
حضرت سیدالشهدا ـ سلاماللّه علیه ـ به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه از اول میدانست که در این راه که میرود، راهی است که باید همۀ اصحاب خودش و خانوادۀ خودش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم میدانست. اگر نبود این نهضت؛ نهضت حسین ـ علیهالسلام ـ یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان میدادند. و از اول، اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حقد و حسد داشتند. سیدالشهدا با این فداکاری که کرد، علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند و اندکی که گذشت، مردم متوجه شدند که چه غائلهای و چه مصیبتی وارد شد. و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنیامیه شد، علاوه بر این، در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلّت عدد نترسید، عدد، کار پیش نمیبرد، کیفیت اعداد، کیفیت جهاد، اعدای مقابل اعدا، آن است که کار را پیش میبرد. افراد ممکن است خیلی زیاد باشند، لکن در کیفیت ناقص باشند یا پوچ. و افراد ممکن است کم باشند، لکن در کیفیت توانا باشند و سرافراز.(3)
عمل به تکلیف الهی
و عمدۀ مطلب این است که ما یک تکلیفی داریم، ما مکلفیم، خدا به ما تکلیف کرده است، که با این مخالفین اسلام و مخالفین ملت اسلام معارضه کنیم، یا پیش میبریم، یا نمیبریم. اگر پیش بردیم، که الحمدللّه هم به تکلیفمان عمل کردهایم و هم پیش بردیم، و اگر هم مُردیم و کشته شدیم، به تکلیفمان عمل کردیم، ما چرا بترسیم؟ ما شکست نداریم. شکست برای ما نیست، برای اینکه از دو حال خارج نیست؛ یا پیش میبریم، که پیروز هم شدیم. یا پیش نمیبریم، که پیش خدا آبرومندیم. اولیای خدا هم شکست میخوردند. حضرت امیر در جنگ معاویه شکست خورد، این حرف ندارد، شکست خورد. امام حسین ـ سلاماللّه علیه ـ هم در جنگ با یزید شکست خورد و کشته شد. اما به حسب واقع پیروز شدند آنها. شکستْ ظاهری، و پیروزی واقعی بود. اگر ماها هم که برای خدا میخواهیم کار بکنیم، شکست هم بخوریم، تکلیف را عمل کردیم؛ و به حسب واقع هم پیروزی با ما خواهد شد.(4)
محرم؛ ماه شکست قدرتهای یزیدی و حیلههای شیطانی
ماه محرّم، ماه شکست قدرتهای یزیدی و حیلههای شیطانی است. مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامی بر حکومت طاغوت است، هر چه باشکوهتر و فشردهتر بر پا شود، و بیرقهای خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود.(5)
پی نوشت؛
1 - صحیفه امام خمینی، جلد 8، صفحات 526
2 – همان، 527
3 – همان، ج 17، ص 55
4 – همان، ج9، ص: 410
5 – همان، ج 5، ص 76
دشمنی عربستان سعودی با جمهوری اسلامیایران با فاجعه منا به اوج خود رسیده و مقامات این کشور به جای واقع بینی و پاسخگویی به فاجعه مدیریتی خود در منا همچنان به دشمنی خود اصرار دارند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ همه اینها در حالی است که رابطه خصمانه عربستان سعودی با کشورمان دارای سابقه طولانی بوده و از زمان شکل گیری این کشور در چند ده سال اخیر ادامه داشته است.
در این راستا بررسی تاریخ دشمنی عربستان با جمهوری اسلامیایران بسیار اهمیت دارد:
تلاش برای تغییر نام خلیج فارس
یکی از قدیمیترین نمونه دشمنی عربستان سعودی در رابطه با ایران ورود این رژیم به بازی انگلیسیها برای تغییر نام واقعی خلیج فارس است. این بازی که با طراحی انگلیسیها در دستور کار کشورهای عرب خلیج فارس قرار گرفته، درفاصله سالهای 1900 میلادی ابتدا توسط مطبوعات و رسانههای عربی تبلیغ شد و در اوایل دهه 19700م به اوج خود رسید.
نقش عربستان در جدایی بحرین از ایران
یکی دیگر از موارد اختلاف بین ایران و عربستان که دارای ریشههای تاریخی بوده و به ابتدای تاسیس این رژیم مربوط است دخالتهای عربستان سعودی در بحرین شیعه نشین آخرین بخش جدا شده از ایران است. بحرینی که تا 13366 جزئی از خاک ایران بود و با دخالتهای استعماری انگلستان و بازی سازی آنها از کشورمان جدا شد.
در همان زمان دولت عربستان تلاش خود برای جدایی بحرین از ایران را با تاسیس اتحادیهای که بحرین به عنوان کشوری مستقل نیز در آن عضو خواهد بود ادامه داد. تنها چند ماه بعد از این تلاشهای مخفیانه عربستان، دولت عربستان با حاکم بحرین موافقتنامهای را در مورد اکتشاف و بهرهبرداری از منابع نفت خلیج فارس امضاء کرد. وزیر امورخارجه ایران نسبت به این موضوع اعتراض کرد و آن را تجاوز به حقوق ایران و غیر معتبر خواند؛ ولی هیچگاه این اعتراضات و شعارها به قطع رابطه با عربستان منجر نشد. همچنین در سال 1347ه.ش پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد.
دشمنی عربستان در رابطه با جزایر سه گانه
عربستان سعودی در حالی که هر ساله از ادعاهای واهی امارات در عربی بودن این جرایر حمایت میکند، در تمام سالهای پس از امضای توافقنامه سال ۱۹۷۱ و حتی تا سال ۱۹۹۲هیچگونه اعتراضی به وضع موجود جزایر نداشت و تنها در این سال بود که از سوی عربستان سعودی، امارات و مصر ادعاهای جدیدی درباره این جزایر مطرح شد.
آنها ادعا کردند که اقدام ایران در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ در پس گرفتن جزایر تنب و ابوموسی از انگلیس اقدامیناگهانی بوده و جنبه توسعه طلبانهداشته است و آنان از پیش چگونگی مذاکرات ۱۹۷۱ ایران و انگلیس در زمینه تجدید حاکمیت ایران بر جزایر یاد شده آگاهی نداشتهاند. بدین ترتیب ادعاهای واهی امارات که با حمایتهای حکام عرب نیز همراه بود، کلید خورد و هر ساله تکرار میشود.
دشمنی تمام عیار عربستان با جمهوری اسلامیایران
با پیروزی انقلاب اسلامی تبلیغات اعراب به ویژه محافظ کاران مسلمانان طرفدار عربستان سعودی در مورد شیعی بودن انقلاب ایران و نیز اخبار مربوط به عدم رعایت حقوق بشر در ایران تأثیر مهمی بر افکار عملی جهان عرب گذاشت.
پس از انقلاب زمانی که کشورهای محافظهکار و ارتجاعی عرب به رهبری عربستان و اردن قصد داشتند تا با برپایی کنفرانسها، نشستها و تبلیغات گسترده حمایت اعراب در مبارزه با جمهوری اسلامیایران را جلب کرده و جبهه واحدی را بر علیه کشورمان شکل دهند. عربستان با کنفرانس عمان در تلاش بود حمایت اعراب در جنگ علیه ایران را جلب کرده و آنها را علیه ایران بسیج کند، اقدامیکه با مخالفت سوریه به عنوان رهبر کشورهای جبهه پایداری عربی مواجه شد.
مبارزه با آرمانهای انقلاب اسلامی
تلاش گسترده در جهت تبلیغ وهابیت و تربیت طلاب وهابی و اعزام آنها به کشورهای اسلامی، موضوعی است که علما و روحانیان حاکم بر عربستان همگی در رابطه با تبلیغ و رواج وهابیت در داخل و خارج از کشور خود توافق دارند. رژیم آل سعود هم به واسطه درآمدهای نفت و درآمدهای ناشی از حج، پولهای هنگفتی را در رابطه با رواج ایدئولوژی وهابیت که چهره ای محافظه کارانه از اسلام ارائه مینماید، هزینه کرده است. علما و روحانیان عربستان با ایده تلطیف پدیدههای رادیکال سعی کرده اند با استفاده از اشاعه وهابیت به خنثی سازی اسلام ناب (محمدی) که توسط جمهوری اسلامیایران ترویج میشود، بپردازند و در این راه نیز از حمایت دولت عربستان و غرب برخوردار بوده اند.
همکاری با آمریکا در حمله به طبس
در پی ناکامیدولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگانهای آمریکایی در تهران که در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا بازداشت شده بودند، جیمیکارتر رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا دستور انجام عملیات آزادسازی گروگانهای آمریکایی را صادر کرد. عملیات نظامیطبس که نام عملیاتی آن در ارتش آمریکا عملیات پنجه عقاب بود، توسط نیروی دلتا با هدف آزادسازی آمریکاییهای گروگان گرفتهشده توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، در تهران بود.
سربازان آمریکایی برای این تجاوز، متشکل از افراد تعلیم یافته نیروی زمینی و چتربازان نیروی دریایی بودند که از بین اعضای نخبه یک گروه داوطلب انتخاب شدند. این گروه تحت نظارت سرهنگ ”چارلزبک ویث" که در جنگ ویتنام از شهرت ویژه ای برخوردار شده بود، آموزش دیدند... این تیم نجات، کمیپیش از آغاز عملیات در ایران، ظاهراً به عنوان شرکت در یک مانور نظامیمشترک میان مصر، آمریکا و عربستان سعودی، عازم مصر شدند و در پنجم اردیبهشت ماه شش هواپیمای باری غول پیکر ”هرلوکس سی-130"، با 90 نفر کماندو و 90 نفر خدمه هواپیما، مصر را به سوی باند فرودگاهی در دشت کویر ایران ترک کردند... هواپیماهای سی-130 میبایست با هشت هلی کوپتر”سیکورسکی.آر.اچ.53" نیروی دریایی آمریکا که به اسب دریایی معروف بودند، و از ناو هواپیمابر ”نیمیتز" واقع در دریای عمان پرواز کرده بودند، ملاقات میکردند.
بی احترامیبه زائران ایرانی و قتل زائر ایرانی در سال 1322
در سال 1320ه.ش دولت ایران رفتن به حج را برای ایرانیان ممنوع اعلام کرده بود، با این وجود برخی از مردم پنهانی در حج حضور داشتند. در سال 1322ه.ش ماجرایی روی داد که منجر به قطع رابطه سیاسی بین دو کشور ایران و عربستان شد و آن قتل یکی از حجاج ایرانی به نام ابوطالب یزدی(از اهالی اردکان یزد) در ملاعام بود. این زائر که به علت بدی مزاج در کعبه دچار استفراغ شده بود، به دست شرطههای امر به معروف عربستان دستگیر شد و در نهایت به جرم ملوث (آلوده) کردن خانه خدا و بدون توجه به دفاعیات و سخنانش به شکلی کاملاً بدوی و غیر انسانی سر بریده شد.
کشتار حجاج ایرانی در سال1366
در جریان حج این سال ماموران امنیتی عربستان سعودی با کشتار 400 حاجی ایرانی و غیرایرانی (9مرداد 1366) فاجعه بی سابقه ای را رقم زدند. در این مقطع ضدیت ایران و عربستان به نهایت خود میرسد و امام خمینی (ره) عربستان را مظهر اسلام آمریکایی و اسلام درباری معرفی مینماید و شدیدترین حملات تبلیغاتی ایران متوجه عربستان میگردد و حتی سفارتخانه عربستان در ایران مورد حمله عده ای که بیشتر دانشجو بودند قرار میگیرد.
این حادثه بزرگترین ضربه را به روابط دو کشور وارد نمود. امام خمینی (ره) در آن زمان اعلام فرمودند که حتی اگر از جنایات صدام بگذریم جنایت آل سعود در این حادثه غیرقابل بخشش است. پس از حادثه قتل عام 1366 رژیم سعودی با سهمیه بندی برای حجاج ایرانی و ممنوعیت راهپیمایی برائت حجاج، عملا از انجام حج حجاج ایرانی جلوگیری میکرد.
حمایت مالی و اطلاعاتی عربستان از صدام حسین
قبل از انقلاب اسلامیهنوز عربستان به این ثروت نرسیده بود و در مقابل ایران بسیار محتاط بود، اما حمله صدام به ایران، این فرصت را به آنها داد تا عرض اندام کنند؛ کاملا مشخص بود که خود صدام بدون حمایت عربستان و دیگر کشورهای عربی از پس این تجاوز بزرگ که در آخر هم به شکست انجامید برنمیآمد. همه اینها در حالی بود که کشورمان از کمکهای مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی به عراق در جریان وقوع جنگ تحمیلی آن کشور علیه عراق در فاصله سالهای 88-1980 میلادی آگاه و خشمگین بود.
با پیشرفتهای جنگی ایران، از جمله فتح فاو، نگرانی عربستان و شیخ نشینها از قدرت ایران افزایش یافت و بر حجم کمکهای مالی تسلیحاتی سیاسی عظیم عربستان به عراق در طول جنگ تحمیلی اضافه شد.
سیاستهای ضد ایرانی عربستان در بازار نقت
عربستان سعودی با تولید روزانه ۱۰ میلیون بشکه نفت در روز به عنوان بزرگترین صادر کننده نفت در جهان شناخته میشود و البته تنها کشوری است که میتواند با افزایش سریع تولید نفت خود مانع افزایش ناگهانی قیمت نفت شود. عربستان با سوء استفاده از قابلیت خود، دارای سابقه تاریخی بسیاری بوده و بارها از این امتیاز خود علیه جمهوری اسلامیایران استفاده کرده است.
آنچه که نقش عربستان را در رابطه با سیاست نفتی این کشور برجسته ساخته است، مواضع اخیر عربستان و تمایل این کشور در همراهی با غرب برای فشار بر ایران است، امری که با تحلیلهای موجود و واقعیتهایی که پس از تحولات موسوم به بهار عربی در منطقه و بخصوص در حوزه پیرامونی عربستان رخ داد، بیش از پیش این گزاره را تصدیق میکند.
همکاری کامل عربستان با تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامیایران
عربستان سعودی بعد از پیروزی انقلاب اسلامیایران دشمنی روشنی با جمهوری اسلامیایران داشته و در حوادث مختلف این مسئله را به اثبات رسانده است. ریاض از حامیان تحریمهای ضد ایرانی بوده وسیاستهای آمریکا را در منطقه اجرا کرده است. به بیان دیگر همزمان با تحریم ظالمانه علیه جمهوری اسلامیایران، عربستان با استفاده از فرصت پیش آمده و به دلیل ضعف درونی خود بر موضع نابجای آمریکا پافشاری کرده و بیش از پیش بر طبل دشمنی با ایران میکوبید.
طرح مبحث هلال شیعی و مبارزه با دولتها و گروههای حامیایران
یکی از راهبردهای عربستان در منطقه، تلاش برای دخالت در لبنان در راستای تضعیف و از بین بردن قدرت و نفوذ حزب الله و تقویت رقبای آن است. در سال 2006 میلادی جنگ میان نیروهای حزب الله لبنان و اسرائیل درگرفت. در این جنگ ریاض در کنار صهیونیستها علیه رزمندگان حزب الله موضعگیری کرد ولی در نهایت حزب الله پیروز شد. عمده نگرانی عربستان سعودی، ائتلاف جدید منطقهای با محوریت ایران علیه حکومت ریاض است.
عربستان و ترغیب آمریکا برای حمله به ایران (همزمان با بحران هسته ای)
یکی از کدهایی که دشمنی عربستان با جمهوری اسلامیایران را بسیار روشن نشان میدهد، درخواست عربستان سعودی از آمریکا برای حمله به ایران است. بر مبنای اسنادی که سایت افشاگر "ویکی لیکس" ارائه کرده، ملک عبدالله در سال 2008 میلادی از امریکا درخواست حمله به ایران را کرده است. در این در خواست که از طریق یکی از سفارتخانههای آمریکا دریافت شده، پادشاه عربستان به آمریکا میگوید: «سر مار را قطع کنید.»
همکاری اطلاعاتی با اسرائیل برای حمله به مراکز هسته ای ایران
عربستان سعودی از ابتدا جزء مخالفان سرسخت حل مسئله هستهای ایران و گروه 1+5 بود و از بر هم خوردن توازن قوا در منطقه به نفع ایران، بسیار هراس دارد. این مسئله در موضع گیریها و همراهی کامل آنها با مواضع سیاسی غربیها کاملا مشهور بوده و تا به امروز نیز ادامه داشته است. علاوه بر موضع گیریهای سیاسی، بر مبنای اطلاعاتی که از طریق اسناد محرمانه منتشر شده، عربستان سعودی طرح مشترکی را با رژیم صهیونیستی برای حمله به سایتهای هسته ای ایران در دست بررسی داشتهاند. علاوه بر این شواهدی وجود دارد که موساد و سازمانهای اطلاعاتی عربستان ارتباطات گسترده ای در رابطه با برنامههای هسته ای کشورمان برقرار کرده بودند.
فاجعه منا و عدم پاسخگویی عربستان
روز پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴ برابر با ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵ میلادی و ۱۰ ذیحجه ۱۴۳۶ قمری همزمان با عید قربان در مراسم رمیجمرات در منطقه منا، حادثه ای رخ داد علاوه بر هزاران کشته، تعداد زیادی از حجاج مفقود شدند. در میان قربانیان حجاج صدها نفر ایرانی شهید شدند و از سرنوشت تعداد زیادی از هموطنانمان اطلاعی در دسترس نیست. همه اینها در حالی است که دولت عربستان سعودی مسئولیت بی تدبیری در قبال این حادثه را نشان نداده و در مقطعی نشانههای روشنی از دشمنی و عمدی بودن این حادثه را بروز داده است.
نویسنده: حسین مولایی
اگر به پشت صحنه نگاه کنیم متوجه میشویم که کشور امارات بههیچعنوان مهم نیست، اما آمریکا سعی دارد با نشان دادن پیدرپی تصاویر توافق از آن بهعنوان یک موفقیت یاد کند.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ سعدالله زارعی، کارشناس مسائل غرب آسیا با اشاره به تبعات امنیتی و اقتصادی توافق امارات با رژیمصهیونیستی برای کشورمان اظهار داشت: «جزئیات زیادی تاکنون از این توافق بیرون نیامده و بهنظر میرسد این سازش بیشتر بهدلیل کمک امارات به وضعیت متزلزل ترامپ و نتانیاهو بوده است، از این رو نمیدانیم که آیا این وضعیت فعلی استمرار خواهد داشت یا خیر.»
زارعی با بیان اینکه وضعیت نتانیاهو و ترامپ در داخل رژیمصهیونیستی و آمریکا بسیار ضعیف شده است، ادامه داد: «ترامپ در وضعیتی قرار گرفته که از امکان وقوع تقلب و آشوب در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده صحبت میکند؛ از این رو ممکن است نتیجه انتخابات را بهرسمیت نشناسد که همه این قضایا نشاندهنده وضعیت متزلزل ترامپ در فضای داخلی آمریکاست.»
این کارشناس مسائل غرب آسیا با اشاره به وضعیت نتانیاهو در رژیمصهیونیستی نیز گفت: «وضعیت رژیمصهیونیستی به قدری شکننده است که آنها مجبور شدند در طول یک سال سه بار انتخابات مجلس برگزار کنند که این امر در تاریخ رژیم منحوس صهیونیستی بیسابقه بوده است.»
وی شرایط شکننده ترامپ و نتانیاهو را بهمعنای ضعف آمریکا و رژیمصهیونیستی دانست و تصریح کرد: «باید بررسی شود غیر از نکاتی که در رسانهها مطرح شده است آیا واقعا قرار است در امارات اتفاق جدیدی رخ دهد یا خیر لذا درحال حاضر نمیتوان بهصورت دقیق درباره این موضوعات صحبت کرد.»
زارعی با اشاره به کاهش اعتبار آمریکا و رژیمصهیونیستی و کمک کردن امارات به آنها در این زمینه یادآور شد: «کاهش اعتبار آمریکا و رژیمصهیونیستی بهمعنای سیاسی است، یعنی اعتبار ترامپ در جامعه آمریکا و نتانیاهو در جامعه رژیمصهیونیستی مخدوش شده است و آنها بهعنوان دو دولت ناکارآمد و افراطگرا که به صلح اعتقادی ندارند، شناخته میشوند.»
این کارشناس مسائل غرب آسیا با بیان اینکه کمک حکومت «بن زاید» نمای ناتوان بودن آمریکا را تا حدودی پوشش داده است، متذکر شد: «این درحالی است که اگر به پشت صحنه نگاه کنیم متوجه میشویم که کشور امارات بههیچعنوان مهم نیست، اما آمریکا سعی دارد با نشان دادن پیدرپی تصاویر توافق از آن بهعنوان یک موفقیت یاد کند.»
وی درخصوص نزدیکی امارات به ایران و حضور در منطقه خلیجفارس و موقعیت ژئوپلیتیک این کشور نیز گفت: «این مساله فعلا در حد کلیات مطرح شده و هیچ جزئیات بیشتری از آن منتشر نشده که بتوان براساس آن حرف قطعی زد، اما مهم این است که در منطقه ما یک صخره سخت بهنام جمهوری اسلامی وجود دارد.»
«جمهوری اسلامی در منطقه از یک جبهه برخوردار است و تاکنون دهها حادثه بزرگ را با موفقیت پشتسر گذاشته است؛ حال سوال این است که آیا توافق آمریکا و رژیمصهیونیستی با امارات میتواند حقیقت این صخره سخت را تحتتاثیر قرار دهد یا صهیونیستها میتوانند ضمانت به کسی بدهند؟ جواب این سوالات کاملا روشن است.»
به گفته زارعی ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه با توافق امارات و رژیمصهیونیستی هیچ تغییری نخواهد کرد اگرچه این توافق یک خیانت بزرگ به اسلام محسوب میشود.
این کارشناس مسائل غرب آسیا در پاسخ به این سوال که اگر صهیونیستها بتوانند بر بندر دبی مسلط شوند و نفوذ خود را در آن منطقه بیشتر کنند، آیا ممکن است فضای اقتصادی ایران تحت تاثیر قرار بگیرد، اظهار داشت: «درحال حاضر بیش از ۳۰ سال است که رژیمصهیونیستی در این منطقه حضور دارد، لذا آنچه هفته گذشته اتفاق افتاد صرفا رونمایی از یک رابطه 30 ساله بود و بنابراین از این جهت اتفاقی برای ایران نخواهد افتاد.»
وی با تاکید بر اینکه همانطور که در پیام سرلشکر باقری نیز آمده بود از این پس ما به امارات جور دیگری نگاه خواهیم کرد، گفت: «توافق با رژیمصهیونیستی میتواند برای اماراتیها نیز یک خطر تلقی شود.»
زارعی در تشریح این موضوع خاطرنشان کرد: «بهمحض اینکه ما رفتوآمد آزاد صهیونیستها در منطقه را مشاهده کنیم، دست به کار خواهیم شد چراکه اینجا منطقه ماست و اجازه نمیدهیم این منطقه تبدیل به جولانگاه صهیونیستها شود.»
وی درخصوص نحوه مواجهه جمهوری اسلامی با امارات نیز تصریح کرد: «ما هنوز این قضیه را بهصورت کامل بررسی نکردهایم که درحال حاضر وارد اتاق عملیات شویم تا ببینیم دقیقا چه کاری میخواهیم انجام دهیم، اما مسلما ایران روی رفتوآمد صهیونیستها بسیار حساس خواهد بود.»
انتهای پیام/
منبع: روزنامه فرهیختگان
قدس نقطه کلیدی در جهان است. اگر نبود نقش علما و در رأس آن امام راحل، سپس حضرت آقا و روشنگری که علمای شیعه و سنی انجام دادهاند، امروز یقیناً محور مقاومت و فلسطین شکست خورده و مسجد الاقصی ویران شده بود.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ صهیونیزم جهانی جریانیست از گذشته دور وجود داشته و تنها یک هدف را دنبال میکند آن هم اجازه ندادن بر حکمرانی دین خدا بر روی زمین. هر چند در ادبیات رایج، صهیونیزم بیشتر به قوم یهود نسبت داده میشود، ولی این تفکر چیزیست که در میان ادیان مسیحی و اسلامینیز یافت میشود.
به منظور بررسی بیشتر این تفکر با حجتالاسلام دکتر محمدحسین طاهری آکردی، عضو هیأت علمیمؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم به گفتوگو نشستیم که در ادامه متن آن تقدیم حضورتان میگردد؛
تاریخ: نقش امام راحل و انقلاب اسلامی را در مبارزه با صهیونیزم چگونه ارزیابی میکنید؟
صهیونیزم جهانی برنامههای مختلفی برای دنیا طراحی کرده و در حال پیش روی بود. آنها گام به گام پیش روی میکردند.
گام نخستشان این بود که یهودیان را در عالم پخش کنند. برای این کار حتی دولت انگلستان از دولت وقت هلند تقاضا میکند که تعدادی از یهودیان آن کشور را به او تحویل دهد، چون در انگلستان یهودیان کم بودند، هدف انگلستان از جمع آوری یهودیان این بود که آنها را به آمریکا بفرستد. دولت انگلستان در آن زمان از یهودیان حمایت میکرد.
گام دوم صهیونیزم جهانی این بود که یهودیان را راضی کند تا به فلسطین رفته و دولت تشکیل دهند، چون یهودیان راضی نبودند قبل از ماشیه، خودشان دولت بسازند. جالب است وقتی هرتزل این را مطرح کرد بسیاری از خاخامهای یهودی با او مخالفت کردند که در نتیجه یا کشته، یا تهدید، یا تبعید و یا تطمیع شدند.
یهودیان ابتدا برای رفتن به فلسطین استقبال نکردند، ولی وقتی خاندانی مثل رچیلد و یهودیان پولدار وارد میدان شدند تا زمینهای فلسطینیان را بخرند، این موضوع سبب تسریع مهاجرت آنها شد تا اینکه در سال 1948 که ما به آن روز نکبت میگوییم، کشور غاصب اسرائیل ساخته شد.
پس از ساختن دولت یهودی، گام بعدی صهیونیزم این بود که به جای مسجد الاقصی، معبد بسازد. قرار بود این کار را تا سال 2000 انجام دهند. سپس در سال 2000 معبد خراب شده و جنگ آرماگدون شروع شود و تا سال 2007 ادامه یابد، پس از آن نیز مسیح ظهور کند.
انقلاب اسلامی که پیروز شد، حضرت امام(ره) متوجه این نقشه شدند، لذا همان زمان علیه اسرائیل، انگلستان و آمریکا موضع گرفت، لذا وقتی امام(ره) را دستگیر کردند به ایشان گفتند: تو به شاه هر چه دوست داری بگو، ولی به اسرائیل و آمریکا کاری نداشته باش.
ولی چون امام راحل نقشه راه را دیده بودند، اعلام کردند اسرائیل غده سرطانی است که باید جلوی آن گرفته شود. همچنین به محض اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد، روز جهانی قدس را بنیانگذاری کردند تا مسلمانان بیدار باشند. از نظر ما این نقشه، نقشه تسلط شیطان بر جهان بود. لذا حمایت ما از فلسطین یک حمایت دینی و سیاسی است. همانگونه که حمایت آمریکا از اسرائیل دینی و سیاسی و البته تجاری است.
صهیونیزم دو گام نخست یعنی پخش کردن یهودیان در عالم و تشکیل دولت یهودی را به خوبی انجام داد، ولی وقتی قرار بود گام سوم را برداشته و به جای مسجد الاقصی، معبد بسازد، انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) مانع شدند.
شاید روز نخست افراد میگفتند شعار دادن در روز قدس چه دردی از ما دوا میکند؟ اتفاقاً دشمنان میخواستند مسلمانان صهیونیست شوند؛ یعنی مسلمان معتقد باشند که ساخت دولت یهودی در فلسطین باید صورت گیرد ولی حضرت امام راحل مانع شدند و امروز کار به جایی رسیده که پلیس لندن و نیویورک میایستد تا مسلمانان علیه اسرائیل شعار دهند و این یک پیروزی برای امام است.
همچنین برخی خیال میکنند مقابله صهیونیست جهانی و دولتهای مستکبر با ایران به سبب انرژی هستهای، برنامه موشکی و... است، در حالی که مگر ابتدای انقلاب این مسائل را داشتیم که این قدر علیه ما کار میکردند؟ ایدئولوژی که امام(ره) آورد و ملتها را بیدار کرد، اینها را در گام سوم متوقف کرد و موفق نشدند ایدهای که داشتند را پیش ببرند.
البته اینها میخواستند میانبر بزنند، گفتند بدون ساخت معبد ما جنگ جهانی آرماگدون را راه میاندازیم، به همین دلیل برجهای دوقلو را تخریب کردند تا جنگ جهانی کلید بخورد و آن جا هم ایران نگذاشت. لذا در سال 2007 جرج بوش در مصاحبهای اعلام کرد: ایران محور شرارت است و نگذاشت ما به صلح جهانی برسیم. چون به اعتقاد آنها اگر جنگ جهانی انجام میشد، 2007 مسیح میآمد و جهان به صلح میرسید.
تاریخ: علمای جهان اعم از شیعه و سنی چه نقشی در مقابله با رژیم صهیونیستی دارند؟
علمای اسلام چه سنی و چه شیعه از روز نخست مخالف تشکیل رژیم صهیونیستی بودند. علمای عثمانی، عربستان، نجف، قم، الازهر و... مخالف بودند ولی قدرت حرف زدن را نداشتند. از سوی دیگر دولتهای مسلمان طرفدار تشکیل رژیم صهیونیستی بودند.
ولی انقلاب اسلامی کاری کرد که علمای شیعه توانستند حرف بزنند و علمایی از اهلسنت نیز با آنها همراه شوند، به همین دلیل امروز میبینیم در روز جهانی قدس علمای شیعه و سنی حضور پیدا میکنند.
البته هم در شیعه و هم اهلسنت علمای خود فروخته منصوب به انگلستان هستند که ما در شیعه به آن شیعه انگلیسی میگوییم، وجود دارند. اینها برای کوچکترین مسأله بیانیه داده و وارد میدان میشوند، ولی برای روز قدس، کشتار مسلمانان بی گناه و... بیانیه نمیدهند.
این نفوذی که جریان استکبار انجام داده، گاهی اجازه نمیدهد کارها پیش برود، ولی علمای واقعی چه در شیعه و چه در سنی مخالف رژیم صهیونیستی بوده و ابراز وجود میکنند، به همین دلیل تاکنون صهیونیستها نتوانستند مسجد الاقصی را خراب کرده و به جای آن معبد سلیمان را بسازند.
قدس نقطه کلیدی در جهان است. اگر نبود نقش علما و در رأس آن امام راحل، سپس حضرت آقا و روشنگری که علمای شیعه و سنی انجام دادهاند، امروز یقیناً محور مقاومت و فلسطین شکست خورده و مسجد الاقصی ویران شده بود.
امروز محور مقاومت در همه جای دنیا طرفدار پیدا کرده است. همه بیدار شده و فهمیدهاند که نباید ساکت بنشینند و اجازه دهند این جریان شکل گیرد. جریان خزندهای که از قرن 17 میلادی شروع شد و کم کم در انگلستان و آمریکا رشد پیدا کرد و جریان عثمانی را زمین زد.
این جریان سپس هیتلر را شکست داد و به بهانه یهود ستیزی دولت یهودی را ساخت. اینها با موفقیت در حال پیش روی بودند ولی ناگهان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران حرکتشان متوقف شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این تفکر تلاش کرد میان شیعه و سنی تقابل و اختلاف ایجاد کند، ولی سیاستهایی که حضرت امام(ره) و حضرت آقا داشتند سبب همراهی علمای شیعه و سنی در راه مبارزه با رژیم صهیونیستی شد.
امروز نیز یک وحدتی میان مردم و علمای جهان اسلام برای مقابله با استکبار جهانی وجود دارد که ما اسم آن را محور مقاومت قرار دادهایم. این محور مانع از تخریب مسجد الاقصی شده والا صهیونیزم بارها این مسجد را تخریب کرده بود.
تاریخ: آینده جهان اسلام و صهیونیست جهانی را چگونه پیش بینی میکنید و وظیفه ما در این دوران چیست؟
ما افول جریان و تفکر صهیونیزم را در جهان میبینیم. حضرت آقا نیز گفتند: اسرائیل 25 سال آینده را نمیبیند، حتی زودتر از آن را. جالب است بدانید بسیاری از صهیونیستها پیش بینی میکنند 2020 آمریکا متلاشی میشود و صهیونیستهای مسیحی این موضوع را از علائم ظهور میدانند.
البته برخی از اینها معتقدند اگر ما نتوانیم زودتر در اسرائیل کاری کنیم که مسیح ظهور کند، ظهور هزار سال به تاخیر میافتد، لذا باید هر طور شده از فروپاشی اسرائیل و آمریکا جلوگیری کنیم. این مطالب جزء گفتمانهایی است که در میان بزرگان صهیونیستی در آمریکا مطرح است.
خودشان نیز به این موضوع پی بردند که اسرائیل بسیار ضعیف است. اسرائیل برخلاف تبلیغاتی که انجام میدهد، بسیار ضعیف است، در جنگهای 22 روزه و 33 روزه شکست خورد. نتوانست غزه را بگیرد، گنبد آهنین را ساخت ولی نتوانست مقاومت کند، به همین دلیل اسرائیل به سمت اضمحلال در حال حرکت است.
حمایتهای سیاسی، مالی و مادی آمریکا و اروپا از اسرائیل به خاطر این است که اینها قرار گرفتن اسرائیل در سراشیبی سقوط را دیدهاند. اسرائیل امروز از درون در حال تهی شدن است. چون تفکری است که براساس نگاه اعتقادی شکل گرفته بود، امروز به یک حرکت سیاسی صرف تبدیل شده که در مقابل چالشهای اجتماعی و سیاسی پاسخی برای گفتن ندارد. امروزه حاکمان لیبرال و لائیک اسرائیل هیچ علقهای به ارض موعود ندارند، بلکه تنها نگاه سیاسی دارند، به همین دلیل فسادهای سیاسی، اخلاقی و... از درون در حال از بین بردن اسرائیل است.
امروز بحث مهاجرت معکوس مطرح است. بیشتر مهاجران به اسرائیل افراد دینداری بودند که از روسیه و... به آنجا مهاجرت کرده بودند و از غرب اروپا و آمریکا تعداد محدودی به آن جا آمده بودند، بیشتر دینداری بودند که به دنبال ارض موعود رفتند، ولی امروز سرخورده شدهاند. وقتی جنایت اسرائیل را میبینند، ناراحت شده و میگویند ما میخواهیم با مسلمانان در کنار یک دیگر با صلح زندگی کنیم.
لذا اسرائیل در حال از بین رفتن است و آینده به شدت به سمت محور مقاومت است؛ محوری که معتقد است در اسرائیل باید یک دولت فلسطینی شکل بگیرد. چه یهودی، چه مسلمان و چه مسیحی باید با رأی خود دولت تشکیل دهند.
وظیفه ما نیز این است که به نسلهای بعد بگوییم فلسطین جزو اسلام است. رژیم صهیونیستی یک جریان استکباری است برای ایجاد تفرقه، فساد و رسیدن به مطامع خودش. نقشهشان نیز تجزیه کشورهای اسلامی است. ما باید این مسائل را برای مردم روشنگری کنیم. وظیفه ما این است که از قبله خود دفاع کنیم، مسأله فلسطین را مسأله عرب و عجم نبینیم. مسأله فلسطین مسأله اسلام است.
انتهای پیام/
ترکیه از طریق قرابتهای فرهنگی و موقعیت ترانزیت، و اسرائیل نیز با پشتوانه قدرت اقتصادی و تکنولوژیک، زمینههای حضور در آسیای میانه را فراهم کردند. هیچکدام از این دو کشور بهتنهایی قادر به ایفای نقش محوری در این منطقه نبودند و برهمیناساس محور آنکارا ــ تلآویو تشکیل گردید تا این مقصود فراهم شود.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ با فروپاشی شوروی، از اهمیت منطقهای دو کشور ترکیه و اسرائیل برای غرب کاسته شد اما برای این دو کشور فرصتهای جدیدی فراهم گردید تا به تقویت موضع و جایگاه خود بپردازند. افزایش استحکام و قدرت جمهوری اسلامی و پیدایش جنبشهای اسلامی منطقه، از جمله این فرصتها بود اما مهمترین آنها پیدایش خلأ قدرت در حوزه قفقاز و آسیای مرکزی است.
ترکیه از طریق قرابتهای فرهنگی و موقعیت ترانزیت، و اسرائیل نیز با پشتوانه قدرت اقتصادی و تکنولوژیک، زمینههای حضور در آسیای میانه را فراهم کردند. هیچکدام از این دو کشور بهتنهایی قادر به ایفای نقش محوری در این منطقه نبودند و برهمیناساس محور آنکارا ــ تلآویو تشکیل گردید تا این مقصود فراهم شود.
بدونشک نفوذ اسرائیل در میان همسایگان شمالی ایران و مناسبات اقتصادی و فرهنگی ترکیه و اسرائیل با کشورهای حوزه قفقاز، هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ امنیتی، ایران را با تنگناهای فراوانی روبرو میکند که انرژی، تجارت، فرهنگ و مسائل استراتژیک نظامی از جمله آنها است.
با توجه به منافع مشترک روسیه و ایران در منطقه، ایران توانست از طریق گسترش همکاریهای همهجانبه با روسیه، محور قدرتمندی را در مقابل آنها ایجاد کند تا موازنه قدرت را تاحدودی برقرار نماید.
کشورهای ترکیه و اسرائیل، پس از پایان جنگ سرد، تحت تاثیر تحولات بینالمللی و منطقهای و نیز بر اثر شرایط داخلی کشورهای خود، همکاریهای همهجانبه خود را در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامیگسترش دادند و به روابط فیمابین، بعد استراتژیک بخشیدند.
اوج این همکاریها، انعقاد پیمان استراتژیک ۱۹۹۶ میان دو کشور ترکیه و اسرائیل بود. شکلگیری محور ترکیه ــ اسرائیل، باعث همسویی اقدامات و جهتگیریهای این دو کشور در آسیای مرکزی و قفقاز گردید و حضور سیاسی، نظامیو اقتصادی این دو کشور را در منطقه تقویت نمود.
کشورهای ترکیه و اسرائیل، در حوزه خزر منافع و اهداف مشترکی را دنبال میکنند و درصدد برآمدهاند با تلفیق امکانات و تواناییها، مواضع خود را در منطقه تقویت نمایند و دراینراستا از حمایتهای نظامی، سیاسی و اقتصادی ایالاتمتحده نیز بهره میبرند. آمریکا، در حوزه خزر، با دنبالکردن سیاست مهار و انزوای جمهوری اسلامیایران، با هر نوع حضور و نفوذ ایران در این ناحیه مقابله میکند.
بهعبارتدیگر هر اقدامیکه به انزوا و تضعیف منافع ملی ایران در منطقه بینجامد، مطلوب ایالاتمتحده است و در این راستا دولت آمریکا از فعالیتهای متحدان منطقهای خود حمایت میکند.
دراینمیان، اقدامات و جهتگیریهای کشورهای ترکیه و اسرائیل در آسیای مرکزی و قفقاز با استراتژی منطقهای ایالاتمتحده همخوانی بیشتری دارد؛ ضمنآنکه مسیر حضور و نفوذ ایالاتمتحده را نیز در منطقه هموار میسازد.(1)
شکلگیری مثلث ترکیه ــ اسرائیل ــ ایالاتمتحده در حوزه خزر، ضمن تضعیف حضور ایران در این حوزه، کشورهای منطقه را به پایگاه دشمنان جمهوری اسلامیایران تبدیل نموده است. این مساله، تهدید بزرگی برای امنیت ملی ایران تلقی میشود. ازاینرو جمهوری اسلامیایران نیز درصدد برآمده است از طریق نزدیکی به کشورهای منطقهای همسو با منافع خود، با پیامدهای شکلگیری این محور جدید مقابله نماید.
علاوه بر ایران، تقویت حضور آمریکا و متحدان منطقهای آن در حوزه خزر با منافع روسیه نیز که این ناحیه را حیات خلوت خود میشناسد، در تقابل است. بنابراین کشورهای ایران و روسیه به منظور مقابله با آثار و پیامدهای منفی ناشی از نفوذ بیشتر کشورهای ترکیه، اسرائیل و آمریکا در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز، با اقدام به تقویت روابط استراتژیک فیمابین، همکاریهای همهجانبه خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی گسترش دادهاند.
در چارچوب تئوری اتحاد، هنگامیکه دو یا چند دولت برای تامین بهتر منافع ملی خود به اتحاد یا همکاری با یکدیگر مبادرت میورزند و درصدد تعقیب اهداف تجدیدنظرطلبانه برمیآیند، این امر باعث بهمخاطرهافتادن امنیت و منافع ملی دولتهای دیگر میگردد و طبعا این دولتها نیز، برای حفظ وضع موجود، به عکسالعمل میپردازند. درواقع طبق نظریه موازنه قدرت، یکی از مهمترین انگیزههای شکلگیری اتحادها، جلوگیری از دستیابی یک کشور یا مجموعهای از کشورها به موقعیت مسلط میباشد.(2)
درکل، کشورها هنگامی به سمت همکاریهای دوجانبه و یا چندجانبه روی میآورند که احساس کنند بهتنهایی نمیتوانند اهداف و منافع خود را در داخل یا خارج تامین کنند و یا خطر مشترکی آنها را تهدید میکند که با اتکا به منافع ملی قابل دفع نیست. بنابراین باید گفت: بنیان اتحاد و همکاری میان کشورها، بر اشتراک در منافع و تهدیدها استوار است.(3)
ازاینرو، بدونشک، اتحاد ترکیه و اسرائیل و همکاریهای همهجانبه این دو کشور در آسیای مرکزی و قفقاز و همچنین همکاریهای همهجانبه جمهوری اسلامی ایران و روسیه در این منطقه، نیز ناشی از منافع و تهدیدات مشترک است و باید این فرایند را نوعی یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامیدر منطقه به منظور مقابله با تهدیدات و یا تامین منافع ملی مشترک تلقی کرد.
پس از فروپاشی شوروی، کشورهای ایران و روسیه مناسبات خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی افزایش دادند. عوامل موثر بر ارتقای این روابط در سطوح سهگانه را چنین میتوان برشمرد:
۱) در سطح داخلی:
نیازهای تکنولوژیک ایران و منافع اقتصادی روسیه
۲) در سطح منطقهای:
شکلگیری اتحادیههای منطقهای و تلاش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تحدید نفوذ ایران و روسیه در حوزه خزر (همکاریهای همهجانبه ترکیه و اسرائیل در آسیای مرکزی و قفقاز که تهدیدی برای منافع ملی ایران و روسیه محسوب میشود، از جمله عوامل تاثیرگذار در این زمینه بهشمار میرود.)
۳) در سطح بینالمللی:
مواضع مشترک ایران و روسیه در مخالفت با نظام تکقطبی در جهان به رهبری ایالاتمتحده.
نتیجه
آسیای مرکزی و قفقاز، برای جمهوری اسلامی ایران محدودهای امنیتی محسوب میشود که ژئوپلتیک این کشور را تحت تاثیر قرار میدهد. پس از فروپاشی شوروی، قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به تلاش زیادی برای نفوذ در منطقه و پرکردن خلأ قدرت در این ناحیه مبادرت ورزیدند که عمدهترین این تلاشها تاکنون از سوی کشورهای ترکیه، روسیه، ایران، آمریکا و اسرائیل صورت گرفته و دراینراستا برخی کشورهای دارای اهداف و منافع مشترک، بهمنظور تقویت موضع خود در منطقه، به یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامیروی آوردهاند که اتحاد ترکیه و اسرائیل و همکاریهای استراتژیک ایران و روسیه در این راستا قابل ارزیابی است.
کشورهای ترکیه و اسرائیل که در دوران جنگ سرد بهعنوان عاملی برای مهار کمونیسم عمل میکردند، پس از پایان جنگ سرد اهمیت استراتژیک خود را نزد غرب و بهویژه ایالاتمتحده آمریکا، از دست دادند و ازطرفدیگر شکلگیری کشورهای تازهتاسیس در آسیای مرکزی و قفقاز، فرصتهای عمدهای را برای نفوذ این کشورها در این منطقه فراهم آورد. جمهوریهای جدید در این مناطق، از قرابتهای زبانی و فرهنگی با ترکیه برخوردارند و ترکیه از این امتیاز بهعنوان ابزار نفوذ در منطقه استفاده میکند.
ازسویدیگر این جمهوریهای نوپای منطقه با بحرانهای اقتصادی متعددی مواجه هستند و بهناچار برای بهبود اقتصاد نابسامان خود، به سرمایهگذاری و تکنولوژی جدید نیاز دارند. گرچه ترکیه دراینزمینه با محدودیتهایی مواجه است اما اسرائیل بهعنوان کشوری با پتانسیل اقتصادی و صنعتی بالا، میتواند ضعفهای ترکیه را در این زمینه به منظور کمک به کشورهای مذکور جبران کند. در کل کشورهای ترکیه و اسرائیل با انعقاد پیمانهای استراتژیک، تلاش میکنند امکانات و تواناییهایشان را به منظور نفوذ بیشتر در منطقه با یکدیگر تلفیق کنند.
این دو کشور، در حوزه خزر در زمینههایی از قبیل انتقال انرژی از حوزه خزر به غرب، مشارکت در پروژههای نفتی منطقه و از جمله کنسرسیوم نفتی جمهوری آذربایجان، دستیابی به منابع مواد خام و بازار مصرف آسیای مرکزی و قفقاز، اشتراک منافع دارند. دراینراستا آنها حضور و نفوذ ایران در منطقه و مشارکت جمهوری اسلامیایران در طرحهای عظیم مربوط به انرژی در منطقه را مغایر با منافع خود میدانند و سعی میکنند از تقویت موضع ایران در منطقه جلوگیری به عمل آورند. ازسویدیگر پروژههای عظیم نفت و گاز در منطقه خزر، پای شرکتهای غربی و آمریکایی را به منطقه باز کرده است.
حضور این شرکتها، بنا به تبعات خاصی که دارد و از جمله حضور آمریکا، ترکیه و اسرائیل را در منطقه تشدید میکند، امنیت و منافع ملی ایران را به خطر میاندازد و ضرورت تدوین استراتژیهای مناسب برای مقابله با این وضعیت را بیشتر روشن میسازد.
اتحاد کشورهای ترکیه و اسرائیل برای نفوذ بیشتر و تقویت موقعیت راهبردیشان در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز که تاکنون از حمایتهای همهجانبه آمریکا برخوردار بوده است، تبعاتی را به همراه داشته، چنانکه موازنه قدرت را در این منطقه به نفع کشورهای مذکور برهم زده است و ازاینرو، علاوه بر ایران، منافع و امنیت ملی روسیه نیز به مخاطره افتاده است.
بنابراین دو کشور ایران و روسیه نیز به نوبه خود و به منظور مقابله با آثار و پیامدهای این مساله و تقویت مواضعشان در مقابل همکاریهای آن کشورها، همکاریهای استراتژیک خود را گسترش دادهاند تا موقعیت راهبردی خود را در مقابل کشورهای مزبور تقویت نمایند و موازنه قدرت را در منطقه حفظ کنند.
نویسنده: سخاوت رضازاده
منبع: ماهنامه زمانه
پی نوشت؛
1 - [i] - Robert. J. Libert, the USA – Israeli relation after ۵۰ years, Israel affair, Vol. ۵, No. ۷, Autumn ۱۹۹۸, pp ۲۳-۲۴
2 - امیرمحمد حاجییوسفی، ایران و رژیم صهیونیستی: از همکاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امامصادق(ع)، ۱۳۸۲، ص۹۰
3 - همان.
باور عمومی آگاهان به تاریخ ایران به درستی آن است که مهمترین نیروی پشتیبان انقلاب مشروطیت، همانا علما بودند. اگر آنان انقلاب را تایید نمیکردند مسلما در نطفه خفه میشد.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ نهضت مشروطیت که با مشارکت اقشار و طبقات مختلف اجتماعی و با دیدگاههای گوناگون فکری و اهداف متفاوت شکل گرفت؛ ریشه در علل و عوامل مختلف داخلی و خارجی داشت.
سلطنت ناصرالدین شاه قاجار(١٢٢٥ ١٢٧٥ه.ش.) موجبات ناتوانی بُنیه مالی و عقب ماندگی شدید اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی را فراهم ساخته؛ در نتیجه استبداد مطلقه داخلی و گسترش روزافزون دخالت قدرتهای خارجی را در کشور سبب گردیده بود.
این عوامل در کنار آشنایی برخی ایرانیان با بعضی از متون و آرای روشنفکران اروپایی، عامل افزایش شکلگیری انجمنها، اندیشهها، اقدامات اصلاحی و نوگرایانه گروهی از نیروهای مذهبی و آگاهان نهضت مشروطیت به رهبری روحانیت و روشنفکران گردید.(آجودانی؛ ١٣٨٣ :٦-٦٥)
هر دو نیروی مزبور که از نخبگان جامعه بودند؛ بهتر از دیگران میدانستند؛ سرچشمه بحران موجود - یعنی عقب ماندگی ایران و استیلای بیگانه بر آن - از کجاست. البته روشنفکران در جریانات مبارزات ضد استبدادی، در مقایسه با روحانیت از پایگاه فکری گستردهای در میان جامعه برخوردار نبودند.(اکبرزاده؛١٣٨٠:٣٢)
باور عمومی آگاهان به تاریخ ایران به درستی آن است که مهمترین نیروی پشتیبان انقلاب مشروطیت، همانا علما بودند. اگر آنان انقلاب را تایید نمیکردند مسلما در نطفه خفه میشد.(حایری؛١٣٦٠ : ٢٩دیباچه)
ادوارد براون نیز معتقد است: یکی از جنبههای بارز انقلاب ایران زیرا قطعاً در خور نام انقلاب است آن است که روحانیون خود را در طرفی قرار دادهاند که پیشرو و آزادی خواه است. فکر میکنم که این امر تقریبا در تاریخ جهان بی بدیل است.(براون؛١٣٧٦ :١٢٨)
همچنین شکل گیری یک سلسله حوادث و دستاویزهای سیاسی و فرهنگی در آستانه انقلاب مشروطیت و اقدامات نابخردانه مظفرالدین شاه قاجار و صدراعظم وقت(عبدالمجیدخان عین الدوله) موجب گسترش مبارزات مذهبی علیه حکومت قاجار و زمینههای تداوم نقش سنتی علمای دینی در رهبری مبارزات مردمی بر ضد حکومت گردید.
برای نمونه انتشار تصویری از نوزبلژیکی رئیس گمرک ایران که وی را در یکی از مجالس رقص در حالی که لباس روحانیت بر تن پوشیده بود؛ نشان میداد(ناظم الاسلام کرمانی؛١٣٧٥ :٢٦٨) و یا اقدام حاکم کرمان شاهزاده ظفرالسلطنه در دستگیری و شلاق زدن و تبعید حاج میرزا محمدرضا مجتهد در پی درگیریهای فرقه شیخیه و متشرعه در کرمان(دولت آبادی؛١٣٧١:٦) و اصلی ترین علّت دستگیری و شلاق زدن تعدادی از تُجّار به بهانه گرانی قند(ناظم الاسلام کرمانی؛١٣٧٥:٣٢٤) در سال ١٢٨٤ش به دلیل جنگ روسیه و ژاپن، واردات قند ایران که اکثراً از روسیه تأمین میشد؛ بشدت کاهش یافته و قند در تهران کمیاب و گران شده بود.
علاء الدوله حاکم تهران این موضوع را بهانه قرارداد و دوتن از تجّار قند را که یکی از آنان تاجر مُسن و خوشنامی به نام حاج سیدهاشم قندی بود در بازار تهران به دلیل احتکار و گرانفروشی در روز روشن در ملأ عام فلک نمود. روابط نزدیک علما و تجّار بر کسی پوشیده نبود.
انگیزه دولت نیز روشن بود. از یک سو میخواست کمبود قند و مشکلات به وجود آمده را به گردنِ تجّارِ مخالفت حکومت، بیندازد و از سوی دیگر با این تنبیه به متحدان آنان یعنی روحانیون نیز ضربهای وارد سازد. این امر هرچه بود نتیجهای بر خلاف انتظارات دولت به وجود آورد؛ زیرا موجب ائتلاف گستردهتر گروههای مخالف دربار به ویژه روحانیون و بازاریان به رهبری علمایی چون آقاسید محمد طباطبایی و آقا سید عبداﷲ بهبهانی شد؛ حمایتی که توسط حداقل سه تن از مجتهدان اصلی کربلا و نجف از نهضت مشروطه به عمل آمد و تکفیر عملی شاه توسط آنها، کاملاًمشهور و معلوم است.(براون؛١٣٧٦:١٣٣)
معترضان ضمن ادامه مخالفت خود با تجمع در مسجد شاه، اهداف خود را مبنی بر عزل علاءالدوله حاکم تهران و انعقاد مجلسی از سوی پادشاه جهت رسیدگی به عرایض مردم خواستار شدند.(محمد ناظم الاسلام کرمانی؛١٣٧٥ :٣٣٤)
به دنبال این اقدامات در شوال ١٣٢٣ه.ق در ابتدا، گروهی از روحانیون و طلاب به ریاست علمایی نظیر بهبهانی و طباطبایی و سپس قریب به دو هزار نفر از مردم در اعتراض به استمرار مظالم حکومت وقت در آستانه حضرت عبدالعظیم(ع) به تحصن پرداختند.
آنان خواستار تاسیس عدالت خانه در ایران و اجرای احکام اسلام درباره آحاد جامعه و عزل علاءالدوله از حکومت تهران، عزل نوزبلژیکی از سرپرستی گمرک، عزل عسگر گاریچی، بازگشت محترمانه حاج میرزا رضا کرمانی به کرمان، باز گرداندن مدرسه خان مروی به حاج شیخ مرتضی و موقوف نمودن تومان دهشایی کسری مواجب و مستمریات مردم بودند.(کسروی؛١٣٧٠:٦٧)
و سرانجام با افزایش اعتراضات مردمی مظفرالدین شاه قاجار در ذی القعده ١٣٢٣ه.ق دستور بررسی و پذیرش درخواست متحصنین را در زمینه تاسیس عدالتخانه مطابق قوانین شرع و برای اجرای احکام شرع را تأیید کرد و بدین سان بهبهانی و طباطبایی و سایر علما و متحصنان با احترام و استقبال گروهی از مردم به تهران بازگشتند.(آجودانی؛١٣٨٣ :٧٢-٧٠)
اما با فرا رسیدن سالروز ایام شهادت حضرت فاطمه(س) در سال ١٣٢٤ه.ق و برپایی مجالس عزاداری و سخنرانی در مساجد و گسترش مبارزات علما و مردم علیه دولت، به دستور حاکم تهران، حاج شیخ محمد واعظ از روحانیون مخالف دولت در تاریخ ١٨جمادی الاول بازداشت گردید که این امر منجر به درگیری میان مردم و نیروهای دولتی و کشته شدن طلبه جوانی به نام سیدعبدالحمید شد.
بدین سبب در ابتدا جمعی از علما از جمله شیخ فضلﷲ نوری در مسجد جامع تهران اجتماع(برای اطلاع بیشتر ر.ک کسروی؛١٣٧٠ص :١٠٩-١٠٦-١٠٥) و سپس مهاجرت کبرای آنان به قم آغاز گردید و چند روز پس از مهاجرت علما و گروهی از مردم به قم، گروههای دیگری از مردم تهران که بیشتر تحت تاثیر روشنفکران مشروطه طلب بودند در سفارت انگلیس متحصن شدند.(همانجا : ١١٩) دیر زمانی از این گونه اقدامات نگذشته بود که در تاریخ ١٤جمادی الثانی ١٣٢٤ق سرانجام مظفرالدین شاه اولین دستخط خود مبنی بر تشکیل مجلس از منتخبین شاهزادگان، علما، قاجاریه، اعیان، اشراف، ملاکین، تُجّار، اصناف و منتخبان طبقات مرقومه را در دارالخلافه طهران صادر کرد.(ملک زاده؛١٣٦٣:٣٧٣)
اما متحصنین، فرمان شاه را به دلیل اینکه نامی از توده ملت در آن برده نشده بود، ناکافی دانسته و شاه ناچار در ١٦جمادی الثانی فرمان تشکیل مجلس شورای اسلامی را صادر کرد و بدین طریق علمای مهاجر و متحصن در قم به تهران بازگشتند. گرچه در تاریخ ١٨جمادی الثانی شاه مجدداً به دنبال درخواست متحصنین در سفارت انگلیس فرمانی صادر و مجلس شورای اسلامی به مجلس شورای ملی تغییر یافت.
سرانجام نهضت با برخی اختلافات در اندیشهها و آرمآنها بین روحانیون و مشروطه طلبان به پیروزی رسید. در این میان علمای ایرانی مقیم نجف، همچون آیات عظام تهرانی، خراسانی و مازندرانی نقش موثری در حمایت از نهضت مشروطه بر عهده داشتند.
برای نمونه آخوند خراسانی در یکی از نامهها که به ایران ارسال میکند اهداف خود را در حمایت از نهضت مشروطه اینگونه بیان میدارد: هدف در حمایت از مشروطه این است که برای مردم زندگی راحت بیاورند، ستم را از سرشان بردارند و از ستم دیدگان پشتیبانی و به کسانی که گرفتار هستند کمک کنند و قانون خدایی را اجرا و کشور اسلامی ایران را از حمله کفار نگاهبانی کند.(حائری؛١٣٦٠ :١٢٣)
ابزارهای جامعه پذیری سیاسی علما
روحانیت و عالمان دینی با محور قرار دادن فعالیتهای فرهنگی و فکری، سعی در طرح یک فرهنگ سیاسی مستقل در میان مردم به عنوان الگوی جایگزین داشتند. در این میان از ابزارهای گوناگونی برای جامعه پذیری سیاسی بهره میجستند که مهمترین آنها عبارت بود از؛
مرجعیت دینی: یکی از کارهای مهم روحانیت، رهبری و هدایت دینی مردم و استنباط احکام اسلامی بود که این نقش، یک رابطه ناگسستنی را در تمام مراحل زندگی بین مردم و روحانیت سبب میگردید. روحانیت با استفاده از این ابزار سعی در برقراری ارتباط با مردم و گروههای مختلف سنی داشتند و با طرح حکومت اسلامی، الگوی جدیدی را مطرح میکردند.
رهبری سیاسی: نقش روحانیت شیعه در مسایل سیاسی و اجتماعی کاملاً در زمآنهای مختلف مشهود است. این نقش به پایگاه اجتماعی روحانیت، موقعیت و فضای ذهنی مردم و نظام سیاسی بر میگشته است.
تَعلق آنان به جنبش بیشتر به طرفداری از بینش اجتماعی و یا اصول اعتقادی خاص مربوط میشد که همانا اعتقادات شیعه و تبعیت آنان از مراجع بوده است که بر اساس آن برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی آماده میشدند(زهیری؛١٣٧٩:٩١-٩٠٢)
مساجد، منابر و مجالس وعظ و خطابه: از مهمترین راههای ارتباط روحانیت با مردم مساجد بود. زیرا مسجد مکان ویژهای برای ترویج، تبلیغ و تبیین مبانی فرهنگ اسلام در زمینههای مختلف از جمله فرهنگ سیاسی اسلام به حساب میآمد.
روحانیت به عنوان نیروهای اصلی و محوری مساجد، هدایت مذهبی، اجتماعی و حتی سیاسی را بر عهده داشتند. یک جنبه مهم رشد حرکت انقلابی، مشارکت دایمی و فزاینده سازمآنهای شیعی مذهب ایرانیان در جنبش بوده است. در کشور ٣٥میلیونی ایران، تقریبا هشتاد تا نود هزار مسجد و ١٨٠تا دویست هزار روحانی وجود دارد، سریعترین و مطمئن ترین راه برای رساندن پیام از شهری به رهبران شهر دیگر از طریق شبکه مسجد انجام میگرفت که توسط روحانیون رده بالا صورت میگرفت.(استمپل؛١٣٧٨ :٦٨)
انتهای پیام/
نویسنده: حسین صفری نژاد
وظیفهای که خواهر و برادران حضرت(ع) در این رابطه داشتند، این بود که مردم آنها را بهعنوان خواهر و برادران ولیعهد میشناسند و تحویل میگیرند و این یک فرصت خوبی برای تبلیغ تشیع در بین مردم بود.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ علت اینکه حضرت معصومه(س) و برادران امام رضا(ع) برای دیدار حضرت(ع) به ایران آمدند، این بود که امام(ع) آنها را فراخوان کرده بودند تا در سراسر بلاد و میان شیعیان پخش شوند.
علت دیگری که امام(ع) هیچکسی را همراه خود به طوس نیاوردند، این بود که شیعیان و یاران امام توسط مأمون شناسایی نشوند. مأمون، اهلبیت(ع) و برادران امام(ع) را میشناخت؛ اما هدف مأمون این بود که به سازمان شیعه دسترسی پیدا کند. کسانی که حضرت آنها را فراخوان کردند، از برادران و بستگانش بودند.
البته کاری که امام رضا(ع) انجام دادند و مأمون متوجه اشتباه خود شد، این بود که حضرت(ع) خواهر و برادران خودشان را به این نکته توجه دادند که خود مأمون نسبت به ولایتعهدی ظاهری امام(ع) آگاه است و میداند امام(ع) بهطور ظاهری ولیعهد است؛ اما مردم و اطرافیان نسبت به این واقعه آگاه نیستند و خیال میکنند اقدام مأمون نسبت به پذیرش ولایتعهدی امام(ع) جدی است.
وظیفهای که خواهر و برادران حضرت(ع) در این رابطه داشتند، این بود که مردم آنها را بهعنوان خواهر و برادران ولیعهد میشناسند و تحویل میگیرند و این یک فرصت خوبی برای تبلیغ تشیع در بین مردم بود؛ لذا وقتی بستگان امام رضا(ع) به اقصی نقاط ایرانِ آنزمان میرفتند، مورد استقبال قرار میگرفتند.
حضرت معصومه(س) زمانی به قم رسیدند که مأمون متوجه اشتباه خود شد؛ لذا دستور مقابله را صادر کرد و بسیاری از بستگان امام(ع) را به شهادت رساند. این در حالی است که بستگان حضرت، در مسیر، مورد توجه و استقبال مردم آن دیار قرار میگرفتند؛ لذا یک مورد هم وجود ندارد که حضرت معصومه(س) در طول مسیر، مورد بیمهری و بیاحترامی از ناحیه مردم قرار گیرند.
اما دیگر در شهر ساوه، دستور مقابله از ناحیه مأمون رسیده بود؛ هرچند در همین نقطه هم ظاهراً اقدام بدی علیه حضرت(س) انجام نشد و پوشش را رعایت کردند. لذا در تاریخ اکنون آرام آرام گفته میشود که ایشان شهید شدند، وگرنه در گذشته چنین مطلبی را نمیگفتند، بلکه میگفتند حضرت معصومه(س) وقتی به شهر ساوه رسید، بیمار شده و از دنیا رفت. چون مردم میگفتند یک دختر 18 و 19 ساله با طی یک مسیر طولانی بیمار شده و از دنیا رفته است، چون در آن زمان بیمار شدن به سبب طی مسیر طولانی یک موضوع عادی بوده است.
انتهای پیام/
منبع: جلسه هشتاد و هشتم تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب(تاریخ: 97/09/24)