-
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۸ ب.ظ

پایگاه تاریخ تطبیقی؛ فایل صوتی پنجاهمین جلسه درس تاریخ تطبیقی با موضوع تاریخ دوران امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع).
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ فایل صوتی پنجاهمین جلسه درس تاریخ تطبیقی با موضوع تاریخ دوران امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع).
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ فایل صوتی چهلونهمین جلسه درس تاریخ تطبیقی با موضوع تاریخ دوران امام حسن مجتبی(ع).
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ فایل صوتی چهلوششمین جلسه درس تاریخ تطبیقی با موضوع تاریخ دوران امام حسن مجتبی(ع).
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ فایل صوتی چهلوهفتمین جلسه درس تاریخ تطبیقی با موضوع تاریخ دوران امام حسن مجتبی(ع).
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ فایل صوتی چهلوششمین جلسه درس تاریخ تطبیقی با موضوع تاریخ دوران امام حسن مجتبی(ع).
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ تحلیل حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، تاریخپژوه و استاد درسخارج حوزه علمیه قم از ماجرای صلح امام حسنمجتبی(علیهالسلام) و تبیین آن با اتفاقات روز.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ تحلیل حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، تاریخپژوه و استاد درسخارج حوزه علمیه قم از ماجرای صلح امام حسنمجتبی(علیهالسلام) و تبیین آن با اتفاقات روز.
مردم، معاویه را مظهر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میدانستند و در صورت تخلف او از عهدنامه، تمام بافتههایش پنبه میشد. بنابراین، امام با قرار دادن نکات حساس و مهم، سرنوشت معاویه و به تبع او بنی امیه را دستخوش تغییر کرد.
امام حسن مجتبی(علیهالسلام) وقتی که نگاه کرد به وضع لشکر خودش و وضع کوفه و شرایط اجتماعی و سیاسی فهمید که حالا جنگ را تمام کرد.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ کتاب «صلح امام حسن؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ» با عنوان «صلح الحسن» تألیف عالم جلیلالقدر "شیخ راضی آلیاسین" از علمای حوزهی نجف بوده است که در سال ۱۳۴۸ شمسی توسط حضرت آیتالله خامنهای در سن سی سالگی ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب، تفاوت میان صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) مطرح شده است؛
فرق اول این است، امام حسین(علیهالسلام) که به شهادت رسید، یک معترض، یک عامربه معروف و ناهی از منکر بود که در مقابل یک حاکم جائر قیام کرد چون او داشت ظلم می کرد و امام حسین(علیهالسلام) به عنوان یک معترض و یک مومن تکلیف شرعی خود را احساس کرد که باید به اعتراض کند این اعتراض واجب بود و نقطه اوج، زیبایی و شکوه این اعتراض هم در این بود که آنقدر ادامه دهد تا مظلومانه کشته شود . شهید فی سبیل ا... با کشته شدن خودش حقانیت حرف خویش را ثابت کرد. اما امام حسن(علیهالسلام) اصلا اینجور وضعی نداشت . امام حسن خلیفه ای بود که یک نفری در مقابل او از رعیت او علم طغیان برداشته بود اگر امام حسن در این رویارویی با رعیت خودش که علیه او طغیان کرده، مقاومت می کرد تا جان خود را از دست دهد، هرگز آن معترض شجاعی نبود که در مقابل منکر ایستاده و کشته شده، بلکه حاکمی بود که به وسیله عوامل خودش به قتل رسیده. حالا می بینید که ماهیت قضیه به کلی متفاوت شد.
فرق دوم این است، امام حسن مجتبی(علیهالسلام) وقتی که نگاه کرد به وضع لشکر خودش و وضع کوفه و شرایط اجتماعی و سیاسی فهمید که حالا جنگ را تمام کرد، تمام کرد، به همان ترتیبی که حکومت را تسلیم کند به معاویه، اگر حالا جنگ را تمام نکند یک سال دیگر، دو سال دیگر، پنچ سال دیگر یا ده سال دیگرهم این جنگ ادامه پیدا کند نتیجه باز همین است یعنی با شیوههایی که امام حسن دارد- شیوههای الهی وعلوی- و شیوههایی که معاویه داشت-شیوه خریدن دلها و میدانهای مردم به وسیله پول- با این شیوه و ضعف ایمانی که در مردم بود و با خستگی که مردم کوفه داشتن اگر ده سال دیگر هم امام حسن می جنگید آخرش همین بود یعنی باز مجبور بود تسلیم معاویه شود منتها ده سال دورتر. حال در این ده سال بر سر امت اسلامی چه می آمد هزاران نفر کشته می شدند، هزاران نفر از بین می رفتن، نارضایتیها علیه امام حسن(علیهالسلام) بیشتر می شد ... این هیچ وجهی نداشت امام حسن مجتبی(علیهالسلام) در حالی که یقین دارد، می داند و می بیند که شرایط به هیچ وجه نسبت به آینده نویدی نمی دهد بخواهد پافشاری و اصرار کند تا عده بیشتری کشته شوند. روایاتی از حضرت رسول اکرمصل ا... علیه و آله هست، با یک مضمون واحد و شاید الفاظشان هم خیلی نزدیک به هم که می فرمایند: امید این هست که خداوند به وسیله این پسرم بین دو گروه از مسلمانان را صلح بدهد. یعنی اگر این اقدام امام حسن(علیهالسلام) نبود و این جنگ تا ده سال دیگر هم ادامه پیدا می کرد باز هم کشتار بیشتر و ضایعات بیشتر و نتیجه همین بود.
فرق سوم این است، امام حسین(علیهالسلام) از طرف یزید برای بیعت زیر فشار قرار گرفت یزید به فرماندار مدینه نوشت باید بر حسین بن علی(علیهالسلام) سخت بگیری تا بیعت کند. بیعت یعنی چه؟ بیعت یعنی امضای خلافت آن شقی و خبیثی که در راس کار است. حضرت فرمودند: من دست خود را ذلیلانه در دست شما نمی گذارم، مثل من با یزید بیعت نمی کند. چون فشار بود برای بیعت که تا آن ساعت آخرهم که ابن سعد و بقیه آمدند گفتند یا بعیت یا قتال. تا آخر هم منصرف از این کار نبودند اما امام حسن(علیهالسلام) چه؟ امام حسن(علیهالسلام) به هیچ وجه مسئله بیعت با معاویه برایشان مطرح نبود. در قرارداد آتش بس یا صلحی که بین امام حسن(علیهالسلام) و معاویه نوشته شد این بود که امام حسن(علیهالسلام) به معاویه امیرالمومنین نگوید و با او بیعت نکند، بعد از خودش امام حسن(علیهالسلام) را به خلافت بگذارد و امام حسین(علیهالسلام) را. چقدر متفاوت است با قضیه امام حسین(علیهالسلام). بله اگر امام حسن(علیهالسلام) هم زیر فشار قرار می گرفت که باید بیعت کنی وضع فرق می کرد.
فرق چهارم این است، در زمان امام حسین(علیهالسلام) این روایت پیغمبر که فرمود: کسی که ببیند حاکمی دارد ظلم و جور انجام می دهد و به حقوق مردم تجاوز می کند حرام خدا را حلال میکند احکام الهی را دگرگون می کند و ... بر این فرد واجب است که با این حاکم مقابله کند خب این در زمان امام حسین(علیهالسلام) به طور کامل وجود داشت. یزیدی بر سر کار بود که مصداق همه اینها بود.
مجسمه فساد و شرارت و فسق و ظلم و ناحق راحق کردن و مبارزه با اسلام. خب دیگر امام حسین(علیهالسلام) منتظر چه چیز باید باشد باید با او مقابله می کرد و باید علیه او تغیّر می کرد، در زمان امام حسن این چنین نبود، امام حسن(علیهالسلام) البته می دانست – یا به علم امامت یا به حدس صاحب هوشمندانه یک انسان بزرگ- که معاویه یک روزی چنین کاری را خواهد کرد اما در آن زمان قضیه این نبود، قضیه این بود که معاویه دارد خون خواهی عثمان را می کند و ادعا می کرد که می خواهد بر طبق احکام الهی عمل کند و امام حسن(علیهالسلام) هم در همان صلح نامه نوشتند که تو باید بر اساس حکم خدا و سنت پیغمبر عمل کنی که معاویه هم پذیرفت بر طبق همینها عمل کند. ظاهر قضیه این است، که خیلی تفاوت دارد با آنچه در زمان پیغمبر بود.
فرق پنجم این است، زمینههای متفاوت قضاوت برای مردم آن زمان و مردم تاریخ است. امام حسین(علیهالسلام) که قیام کرد و به شهادت رسید، در زمان خودش همه او را تمجید کردند بعد از خودش نیز در این زمان 1300 سال همه او را تمجید کردند چه کسانی که او را به امام قبول داشتند و چه کسانی که نداشتند، چون زمینه، زمینه ای بود که هیچ گونه بحثی نبود که باید این چنین عمل می شد اما امام حسن اگر می جنگید تا کشته می شد سوالات زیادی باقی می ماند یک عده می گفتند که شما نمی خواستید دین در جامعه حاکمیت داشته باشد، خب معاویه که می گفت دین را حاکمیت خواهم داد، معاویه که می گفت من حاضرم به کتاب خدا عمل کنم، چرا شما قبول نکردید. اگر کسی می گفت که معاویه بعد از شهادت امام حسن(علیهالسلام) با رفتار خلافش چهره اصلی خودش را رو می کرد، همان معترضین باز می گفتند: خب معلوم است وقتی امام حسن(علیهالسلام) نباشد و آن حریف را کنار بزند، همین کارها را می کند و افسار گسیخته می شود شما می خواستید خودتان را زنده نگه دارید و می ماندید و نمی گذاشتید. پس جای سوال باقی بود و این هم یکی از فرقهای بین زمان امام حسن(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) بود.
انتهای پیام/
منبع: کتاب «صلح امام حسن؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ»
پرسش شما: چرا امام حسن(ع) عبیدالله بن عباس را به فرماندهی لشگر انتخاب کردند و دلیل خیانت عبیدالله چه بود؟
پاسخ استاد: زمانی که حکومت به امام حسن(علیهالسلام) تحویل داده شد، ایشان امام جمعه و استاندار و فرماندار ندارد؛ یعنی دست امام حسن(علیهالسلام) به معنای واقعی کلمه از یاور خالی بود. علت این مسئله هم این بود که حکومت زمانی به امام حسن(علیهالسلام) رسید که تمام یاران امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به شهادت رسیده بودند و ایشان فرصتی برای تربیت نیروهای جدید نداشت.
فرمانده لشگر، عبیدالله بن عباس بود. عبیدالله بن عباس برادر عبدالله بن عباس است. عبدالله بن عباس که آبرویی در تاریخ دارد، یک روز بیتالمال بصره را برداشت و به مکه رفت. عبیدالله بن عباس به اندازه برادرش هم در تاریخ آبرو ندارد. انتخاب عبیدالله بن عباس به عنوان فرمانده این لشگر نشان میدهد که دست امام حسن(علیهالسلام) به کلی از نیرو خالی بوده است.
عبیدالله بن عباس نیروها را به صفین برد. زمانی که نیروها در صفین مستقر شدند، معاویه نامهای به عبیدالله نوشت و به او پیشنهاد کرد که اگر به ما ملحق بشوی، پانصد هزار درهم همین الان به تو میدهم و پانصد هزار درهم هم زمانی به تو خواهم داد که وارد کوفه شوم. عبیدالله بن عباس هم پیشنهاد معاویه را قبول کرد و به لشگر دشمن ملحق شد.
صبح نیروهای حضرت متوجه شدند که رئیس لشگر به طرف دشمن رفته است؛ چون معاویه برای جنگ روانی، زمانی که افرادی را از سپاه مخالف جذب میکرد، نامههایی را به وسیله تیر به اردوگاه سپاه امام حسن(علیهالسلام) ارسال میکرد تا روحیه سپاهیان را تضعیف کند.
بعد از اینکه عبیدالله بن عباس با وعده پول، سپاه حضرت را ترک کرد، خبری برای عموم سپاه امام حسن(علیهالسلام) آمد که اگر کسی به لشگر معاویه بپیوندد، صد درهم به او تعلق میگیرد. این خبر که در اردوگاه حضرت پیچید، خیلیها نبرد را رها کردند و رفتند.
این مقدمه سپاه امام حسن(علیهالسلام) بود که به این صورت درآمد. خود امام حسن(علیهالسلام) همراه با نیرویی دیگر از عقبه به سمت صفین میآمدند و در ساباط مستقر شده بودند که خبر اتفاقاتی که در سپاه آن حضرت افتاده بود، به ایشان رسید. خبر که به ساباط رسید، عدهای شورش کردند و امام حسن(علیهالسلام) را با چاقوی سمی، زخمی کردند.
اینجا همه فهمیدند که امام حسن(علیهالسلام) میخواست بجنگد، ولی سپاهیان او خیانت کردند و حضرت مجبور شد که به معاویه نامه بنویسد. حضرت در نامه به معاویه نوشت که نباید خون مسلمین بیشتر از این ریخته شود. و به این ترتیب بود که حضرت حکومت را به معاویه واگذار کرد.
انتهای پیام/
منبع: جلسه چهل و پنجم تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب(08/02/1395)